صحیفة جامعه و علم امام

نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی

نویسندگان

چکیده

مکتب تشیع، امام7 را دارای ارتباط و آگاهی از علم الهی می‏داند، و بر این باور است که دانشِ پیشوایان شیعه:، فراتر از علم عادی، دارای مجاری و مبادی خاص می‏‏باشد.موضوع منابع دانش و سرچشمه معرفت پیشوایان شیعه:، با بررسی آیات و روایات مطرح در این مسئله، قابل پی‏گیری است.در روایات، از جمله منابع علم امام،کتابی بنام جامعه دانسته شده است. نگارش این نوشته در زمان پیامبر9، توسط امیرالمومنین7، بر روی قطعات متعددی از پوست انجام پذیرفته است. جستاری در روایاتِ فراوانِ این حوزه، نشان از انتقال دانشی گسترده و جامع دارد که امام7 را از دیگران بی‏نیاز، و مردم را برای به‏دست آوردن حقایق احکام و مسائل خود، نیازمند به امام می‏نماید. این صحیفه نشانه‏ای بر عرضة کامل حلال و حرام توسط پیامبر اعظم9 می‏باشد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Al-Jami'ah and the knowledge of Imam

چکیده [English]

Shi'a School of thought believes that an Imam has a connection with the Divine Knowledge and is endowed with it so the knowledge of Shi'a Imams is beyond the ordinary knowledge but has its especial channels and sources.
The topic of "Shi'a leaders' sources of knowledge and wisdom" can be followed by the study of the Qur'anic verses and the Islamic narrations posed in this matter. A book called al-Jami'ah has been introduced as one of Imam's sources of knowledge. This book has been written by the commander of the faithful (Imam Ali) on many pieces of skin in the time of the holy Prophet of Islam. An inquiry in many narrations that quoted in this field, indicates to transformation of an expanded comprehensive knowledge which makes the Imam needless of others but the others in need in him for gaining the facts of Islamic rules and their problems. This scroll is a sign indicating to the fact that the holy prophet (p.b.u.h) conveyed the lawful and unlawful of Islam perfectly.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Imam
  • writing
  • al-Jami'ah
  • the Prophet (p.b.u.h)
  • Islamic rules

مقدّمه

اهمیت پاسخِ صحیح به این پرسش که: «منبع دریافت احکام و قوانین الهی پس از پیامبر9 چه کسی است؟» و چرائی طرح این سوال، به دلیل نمایان بودن اختلاف میان مسلمانان، امری روشن است. زیرا نتیجه روی‏آوردن به منابعی همانند تفسیر شخصی از دین (تفسیر به‏رأی)، استحسان و قیاس، دور ماندن از مصالح حقیقی و آثار طبیعی پیوند یافته با احکام واقعی است. آیا خدای سبحان برای مردم پس از قرآن و سنّت نبوی9، راهی بدون خطا تعیین فرموده است، تا به‏وسیله آن، حقایق کتاب و سنّت نمایان گردد و یقین، جایگزین گمان، در تبیین معارف و احکام الهی باشد؟ آیا نشانه‏هائی از انتقال کامل و دقیق دانش عظیم پیامبر9 به افرادی معیّن در جهت بهره‏مندی مردم از معارف و احکام واقعی و کامل شریعت وجود دارد؟ پیروان مکتب‏ اهل‏بیت: با انحصار مرجعیّت دینی و علمی در پیشوایان شیعه، تعیّن راه وصول به حقایق قرآن و سنّت را در ایشان می‏دانند، و به این باور هستند که بر این گفتار جنبه‏های علمی و عملی مهمی مترتب می‏باشد. شیعه بر ادعای انحصارِ خود، دلائلی استوار، از آیات و روایات، و ادله‏ای از تاریخ و عقل ارائه می‏نمایند. ادّعای انحصار در مرجعیّت، با مسئله منابع آگاهی و علم امام پیوند می‏یابد. مکتب تشیع در پاسخ به چرائی انحصار مرجعیّت در ائمه:، دانش و علم امام را الهی و ویژه می‏داند. مقالة پیش‏رو با این نگاه، به معرفی یکی از منابع خاص و ویژه دانش و علم امام می‏پردازد و در صدد است تا نشان دهد که دانش احکام حلال و حرام الهی، به صورت کامل توسط پیامبر9 به جانشین وی انتقال یافته است، و امام7 در مسئله احکام الهی، بیانگر همانی است که از پیامبر9 دریافت نموده است.

علوم انتقالی به امام و جایگاه جامعه

روایاتی فراوان، ارتباط علمی خاص میان پیامبر اکرم9 با امیرالمومنین7 را به تصویر می‏کشد. ترمذی در سنن خود از امام علی7 نقل می‏کند:

 هرگاه از پیامبر9 سوالی می‏نمودم، دانش آن‏را پیامبر9 به من اعطا می‏فرمود و آنگاه که ساکت می‏شدم، حضرت خود آغاز سخن می‏نمود (ترمذی، 5:253).

ام‏سلمه می‏گوید:

جبرئیل بر رسول خدا9 املاء و حضرت به علی7 املاء می‏نمود. (زمخشری، 1407،‏ 4: 494؛ فخر رازی،1420، ‏29: 496).

آیات نجوی و روایات ذیل آن نیز به خوبی گویای این پیوند علمی است.

دریک تقسیم‏بندی نسبت به علوم ائمه:، یکی از عناوین اصلی انتقال و دریافت علم برای امام، عنوان علوم انتقالی توسط پیامبر9 می‏باشد، که در کنار دو دسته دیگر، یعنی علوم بی واسطه یا عنایات الهی و علوم با واسطه مَلِک و روح قرار می‏گیرد. عنوان علوم انتقالی از پیامبر9 نیز شامل موضوعات متعدد و متنوعی می‏گردد، که برخی از علوم با گفتار و شنیدن و انتقال روحی تحقق یافته مثل موضوع ألف‏باب (هزار در علم)، برخی علوم علاوه بر بیان به‏صورت مکتوب توسط امام7 در آمده، مثل جامعه، و برخی به صورت مکتوب به امام منتقل شده است مانند کتب پیامبرانِ گذشته: که در همة این موضوعات پیامبر اکرم9 نقش اصلی در انتقال علم به امام را ایفا نموده است؛ لذا این علوم تحت عنوان علوم انتقالی از پیامبر9 قرار داده می‏شود (ر.ک. کلینی،1365 ،1: 221-252). جامعه یکی از عنوان‏های مورد تاکید روایات در رابطه با علم امام می‏باشد، که نشانه‏ای از پیوند عمیق میان امامت و نبوت است. جامعه، نگاشته‏ای مأثور از رسول‏خدا9 معرفی شده است:

انّما هو اثر عن رسول‏الله9 (صفار،1404، 139 و 146).

صحیفة جامعه و گزارش آن در کتب روائی

روایات جامعه به صورت گسترده در دو کتاب حدیثی اصلی و پرقدمت شیعه، یعنی کافی و بصائرالدرجات مطرح شده است. مرحوم کلینی در جلد اول در ذیل عنوان «بَابٌ فِیهِ ذِکْرُ الصَّحِیفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ3» هشت روایت ذکر می‏نماید که روایات شمارة یک تا شش به موضوع جامعه اختصاص یافته است. در کتاب فضل‏العلم تحت عنوان «بَابُ الْبِدَعِ وَ الرَّأْیِ وَ الْمَقَایِیس» نیز روایاتی در موضوع جامعه بیان شده است (وجه این امر در ادامه روشن خواهد شد)‏. همچنین در فروع کافی در کتاب المواریث ذیل باب «الْمَرْأَةُ تَمُوتُ وَ لَا تَتْرُکُ إِلَّا زَوْجَهَا» روایاتی که محتوای جامعه در آنها مشاهده می‏شود بیان گردیده است. از روایات مطرح شده در کافی روایت اول، سوم و پنجم روایاتی صحیح و مسند می‏باشند.

اما در کتاب بصائرالدرجات فی فضائل آل‏محمد: مرحوم محمد بن حسن صفار در بابی که با عنوان «فی الأئمة أن عندهم الصحیفة الجامعة التی هی إملاء رسول الله و خط علی7 بیده و هی سبعون ذراعا» نام‏گزاری نموده است، بیست و چهار روایت در موضوع جامعه مطرح می‏نماید. همچنین در دو باب دیگر با عنوان «باب آخر فیه أمر الکتب» و «باب فی الأئمة ع أنهم أعطوا الجفر و الجامعة و مصحف فاطمة3» ایشان روایاتی مربوط به جامعه ذکر نموده است.

ویژگی‏های جامعـه (غیر از محتوا)

برای معرفی جامعه، ائمه اطهار: اوصاف و خصوصیاتی را ذکر نموده‏اند، که می‏توان به موارد ذیل اشاره کرد:

حجم زیاد: اندازۀ این صحیفه، از نظر طول هفتاد ذراع، به اندازۀ ذراع پیامبر9  می­باشد (همو: 153؛ کلینی، 1365،1 :241).

املاء جامعه توسط پیامبر9 و نگارش آن توسط امام علی7، و این گفتن و شنیدن به صورت خصوصی و ویژه بوده است.

جنس جامعه: کلمات پیامبر9 بر روی پوست شتر یا گوسفند نوشته شده است (صفار،1404: ؛ 145).

در روایات از جامعه گاه با تعابیر صحیفه یا کتاب یا جفر نام برده شده است. جمله «و ان عندنا لصحیفة طولها سبعون ذراعاً» با تعابیری مختلف، امّا به مضمونی یکسان در روایات آمده است، که بر هفتاد ذراع بودن جامعه دلالت می‏کند.

گرچه شاید ابتدا به نظر برسد مراد از هفتاد ذراع تعبیری غیرحقیقی و به‏صورت مجازی برای جامع و مطول بودن آن صحیفه باشد و از باب تمثیل و تشبیه بیان شده است، اما قرائنی که در برخی روایات آمده، نشان می‏دهد، تعبیر هفتاد ذراع تعبیری حقیقی است و جامعه، صحیفه یا کتابی قطور و حجیم بوده است. از جملة این قرائن مشاهدۀ برخی از روّات و توصیف آن است و همچنین تعابیر و کلمات خود ائمه: از آن به مطوی و پیچیده بودن آن دور هم و تصریح به جنس آن که از پوست شتر یا گوسفند می‏باشد (اختلاف تعابیر شاید به این علت است که جامعه به‏حسب طولانی بودنش، شامل هر دو پوست بوده) از قرائن وجود خارجی داشتن و قابل لمس بودن این کتاب می‏باشد. همچنین تعبیر از جامعه گاه به صحیفه یا کتاب، خود شاهدی بر این ادعا می‏باشد.

محتوای جامعـه

بیان موضوع و محتوای جامعه با عبارت‏های نزدیک به هم، در کتاب‏های حدیثی ثبت شده، که با کنار هم قرار دادن آنها و قرائن دیگر می‏توان به محتوای کلی و موضوع اصلی جامعه دست یافت.

تعبیر «کل ما یحتاج الناس الیه» (تمام نیازمندی‏های مردم) (صفار، 1404: 153،23،41)، و «ما من حلال و لا حرام الا و هو فیها» (تمام حلال و حرام‏ها) (همو: 142و144) که تعبیر روایات در تبیین محتوای جامعه است، متفاوت به نظر می‏رسد، زیرا نیازهای مردم ممکن است غیر احکام مثل عقاید باشد. اما به نظر می‏رسد قرائنی در خود روایات وجود دارد که روشن می‏کند منظور از تمام نیازها، تمام نیازها در احکام است.

این قرائن علاوه بر راویان احادیث جامعه، و جهت و علت گفت‏گو درباره جامعه که به فهم محتوای جامعه می‌تواند کمک نماید، شامل قطعه‏هایی از جامعه است که توسط امام7 برای گروهی از اشخاص قرائت شده است، و آنچه قرائت شده به‏صورت احادیثی در اختیار ماست که دلالت خوبی بر مضمون و مطالب جامعه می­نماید. قرائن و شواهد بر محتوای جامعه را می‏توان بدین‏صورت برشمرد:

تصریح گروهی از روایات به تعبیر «ما من حلال و حرام» به تنهایی و بدون هیچ اضافه‏ای. در این روایات عباراتی شبیه «کل ما یحتاج الناس الیه» که گسترۀ بیشتری از موضوعات، علاوه بر موضوعات فقهی را شامل می‏شود، ذکر نشده است (همو:153؛ مجلسی، 1404 ،26 : 25).

محمد بن مسلم نقل می­کند:

امام باقر7 از وجود کتابی در نزد خود متعلق به امام علی7 خبر داد که ائمه: به صورت کامل از آن تبعیت می‏کنند. محمد بن مسلم می­گوید: پرسیدم میراث علمی که به شما رسیده، آیا جوامعی از علم است یا شامل تفسیر و تفصیل همة اموری که مردم در مورد آن صحبت می­کنند، مثل طلاق و واجبات می­شود؟ حضرت فرمود: همانا علی7 تمام علم را یعنی قضاء و واجبات را نگاشت و اگر زمان ما فرا رسید چیزی نخواهد بود مگر اینکه در آن سنتی وجود خواهد داشت (صفار،1404: 143).

همانگونه که ملاحظه می­شود، فهم محمد بن مسلم از کتاب مذکور به امور مربوط به مسائل احکام و حلال و حرام رفته، آنچه او را کنجکاو به پرسش نموده، یافتن پاسخ این مطلب است که آیا این کتاب وجوامع مانند آن، کلیاتی را ذکر کرده‏اند یا شامل جزئیات هم می­گردد، که حضرت با تایید فهم محمد بن مسلم و عبارت تفسیری «القضاء والفرائض» برای لفظ «العلم»، کتاب علی7 را شامل جزئیات دانسته است و آن را در برگیرندۀ تمام سنن پیامبر9 معرفی می‏نماید.

در برخی از احادیث، قطعه‏ها و عباراتی از جامعه بیان شده است. ملاحظه و دقت در این جملات که تنها بازگویی مسائلی چند از احکام و عبادات است قرینه‏ای بر محتوای جامعه می‏باشد (همو: 143 و 145 و157 و 158 و 165؛ کلینی، 1365، 1: 241).

نمونه‏هائی از روایات بیان‏گر محتوای جامعه عبارتند از:

معتب با تعبیر «اخرج الینا» نقل می‏کند:

 امام صادق7 صحیفه‏ای را نزد ما بیرون آورد که صحیفه‏ای قدیمی از نگاشته‏های امیرالمومنین7 بود و در آن آمده بود: مَا تقول [نَقُولُ‏] إِذَا جَلَسْنَا لِنَتَشَهَّدَ ( صفار،1404: 145).

ابوبصیر می‏گوید:

نزد امام باقر7 بودم که فرمود جامعه را بیاورند، نگاهی به آن نمود و در آن آمده بود که زنی که بمیرد و وارثی جز همسرش نداشته باشد، تمامی مال او برای مرد خواهد بود. نقل می‏کند: کُنْتُ عِنْدَهُ فَدَعَا بِالْجَامِعَةِ فَنَظَرَ فِیهَا أَبُو جَعْفَرٍ ع فَإِذَا فِیهَا الْمَرْأَةُ تَمُوتُ وَ تَتْرُکُ زَوْجَهَا لَیْسَ لَهَا وَارِثٌ غَیْرُهُ قَالَ فَلَهُ الْمَالُ کُلُّهُ (همان).

ابومخلد از عبدالملک روایت می‏کند:

امام باقر7 کتاب علی7 را خواست و امام صادق7 آن‏را نزد حضرت حاضر نمود. آن صحیفه همانند ران پیچیده به هم بود، و در آن نوشته شده بود: إِنَّ النِّسَاءَ لَیْسَ لَهُنَّ مِنْ عَقَارِ الرَّجُلِ إِذَا هُوَ تُوُفِّیَ عَنْهَا شَیْ‏ءٌ. امام باقر7 سپس فرمود به خدا این خط علی7 و املاء پیامبر9 است (همو، 165).

محمد بن مسلم به ملاقات خود با امام باقر7 اشاره و چگونگی مشاهده صحیفه علی7 که به خط علی7 و املاء پیامبر9 بود را مطرح می‏کند و می‏گوید خود من حکمی از ارث را در آن دیدم ( کلینی، 1365 ،7: 93). زراره نیز به حکمی از مسائل ارث در صحیفه اشاره می‏کند.[1]

از جمله شواهد بر محتوای جامعه، عبارات پایانی اکثر احادیث، حتی احادیثی که در آن تعبیر «کل مایحتاج الناس» آمده، می‏باشد، که به اتفاق در تمام این روایات به یک مضمون آمده، طرح مسئلة جریمه و دیة خدشه را بیان می‏کند، و این دلیلی است که محتوای این صحیفه یا کتاب، تمام مسائل فقهی مورد نیاز مردم می‏باشد؛ زیرا اجماع احادیث بر این مثال و نیاوردن موضوع و مثالی از علوم دیگر، می‏تواند قرینه باشد که محتوای جامعه شامل تمامی ابواب و مسائل احکام و عبادات می‏شود، نه موضوعاتی دیگر، وگرنه لازم بود جزئی‏ترین مسئله از علوم و موضوعات دیگر نیز حداقل در برخی روایات ذکر شوند.

این‏ها شواهدی بود که نشان می‏دهد محتوای اصلی جامعه، احکام و مسائل حلال وحرام یا همان فقه می‏باشد. البته به قرائن مذکور، قرینه‏های دیگری هم می‏توان افزود. از جمله با نگاه کلی و کلان به منابع علوم ائمه:می‏توان ادعا نمود که هر یک از این منابع، متکفّل بیان و دست‏یابی به گروه و گونة خاصی از علوم مختلف بوده‏اند. به‏عنوان نمونه مصحف فاطمة3 که جزء منابع مورد تاکید ائمه: می‏باشد، منبع شناخت و آگاهی از علوم ویژه‏ای بوده است، و یا روایت حارث نضری (طوسی، 1414، 408؛  صفار، 1404، 316) از امام صادق7 با توجه به مضمون روایات جامعه که آن را مشتمل بر تمام احتیاجات مردم در مسائل فقهی می‏داند، بیان‏گر این مطلب است که مصادر و مجاری علومی چون نکت در قلب و نقر در اذن، مسائلی سوای احکام و عبادات می‏باشد. در برخی روایات کنار هم قرار گرفتن جفر و جامعه باعث گردیده، محتوای جامعه مسائلی فراتر از احکام و حلال و حرام الهی دانسته شود. به عنوان نمونه، امام رضا7 در جریان ولایت‏عهدی تحمیلی از مامون برای جلوگیری از انحراف فکری شیعه از جمله به جامعه و جفر استناد می‏کنند (اربلی،1381، 2 :337؛ ابن‏شهرآشوب، 1379، 4: 364؛ مجلسی، 1404، 49 : 152) مرحوم اربلی در سال 670 این عهدنامه و توشیح حضرت امام رضا7 را مشاهده و عیناً از آن نقل می‏کند (اربلی: همان). برخی از اندیشمندان معاصر این عهدنامه را به جهت بیانیة رسمی بودن آن سند بسیار مهمی در اثبات جفر و جامعه می‏دانند (ر.ک. حائری، 1388، 81). اما با توجه به قرائنی که مطرح شد، باید دقت نمود، مقصود از جفر در این‏گونه تعابیر از آن‏روست که واقعیت داشتن یا نداشتن را در بر دارد و مراد از جامعه از حیث جواز و عدم جواز می‏باشد و هر یک بیان‏گر مطلبی مخصوص خود است و به کار رفتن این دو به همراه هم، نباید باعث سرایت محتوای هر یک به دیگری شود. اما در مورد موارد اخلاقی که به جامعه استناد داده شده است، باید گفت امور اخلاقی هم به امور عملی مربوط می‏شود و در ذیل حلال وحرام می‏گنجد.

انتقال کتب به تمامی ائمه:

مطابق روایات صحیفه جامعه از زمان امام باقر7 (مجلسی، 1404 ،26 :22 و 25 و 54 و 48 51) به صورت رسمی و وسیع به خواص و گروه‏های مردم معرفی شد. -هر چند روایات دلالت می‏کنند، قبل از آن زمان به صورت ویژه افراد معدودی در زمان پیامبر9 مثل ام‏سلمه (صفار،1404: 163)، و یا طلحه (طبرسی، 1403، 1 :153؛ سلیم‏بن‏قیس، 1415:657) در زمان حضرت امام علی7 از آن آگاه شده اند- در زمان امام صادق7 شهرت بیشتری میان خواص و شیعیان و حتی شاخه‏های فرعی و منحرف از شیعیان یافته بود (کلینی، 1365، 1 :241؛ صفار، 1404 :139). نشانة این شهرت سؤالات ابتدائی گروهی از اصحاب و مردم دربارۀ جامعه به ویژه از امام صادق و امام رضا8 است. نقل شده که:

منصور بن حازم به خدمت امام صادق7 رسید و از امام پرسید: ان الناس یذکرون ان عندکم صحیفه طولها سبعون ذراعاً فیها ما یحتاجون الیه الناس، و ان هذا هو العلم (صفار، 1404 ،139). مردم می­گویند نزد شما صحیفه‏ایست که طولش هفتاد ذراع بوده درآن تمام نیازهای مردم آمده است.

روایات علم امام، به روشنی دلالت می‏کند، دانش هر امامی به امام پس از او انتقال می‏یابد (ر.ک. صفار،1404، 162-208). در مورد جامعه و کتب در اختیار امیرالمومنین7 نیز روایاتی دلالت بر انتقال و در اختیار داشتن این صحیفه می‏نماید.

از سلیم بن قیس که گزارش وصیت امیرالمومنین7 به امام حسن7 را بیان می‏کند نقل شده است:

حضرت با اعطاء نگاشته‏های نزد خود و سلاح پیامبر9 به امام حسن7 فرمود: پیامبر9 دستور فرمود، سلاح و کتب را به تو بسپارم، همان‏گونه که رسول‏خدا آنها را به من سپرد، و به من فرمود که تو را امر کنم هنگام مرگ، آن‏ها را به برادرت حسین7 بسپاری (کلینی،1365، 1: 297).

فضیل بن یسار از امام باقر7 نقل می‏کند:

هنگامی که امام حسین7به سمت عراق حرکت نمود، به ام‏سلمه کتاب‏هائی را سپرد و ام‏سلمه آنها را پس از شهادت حضرت، به امام سجاد7 تحویل نمود (طوسی،1411: 195).

عیسی بن عبدالله به نقل از جدش می‏گوید:

هنگام رحلت امام زین العابدین7، ایشان به امام باقر7 فرمود: ای محمد این صندوق را به خانه ببر، که مملو از علم است (کلینی،1365 ،1: 305؛ صفار،1404: 165).

زراره از امام صادق7 نقل می کند:

ما مضی ابوجعفر7 حتی صارت الکتب الیّ (صفار،1404: 165؛ ابن بابویه،1404: 65).

علی بن یقطین می‏گوید:

امام کاظم7 به فرزندش علی (امام رضا)7 اشاره نمود و فرمود او فقیه‏ترین فرزندان من است و من نگاشته‏ها و کتب نزد خود را به او بخشیدم (صفار،1404 :161؛ ابن بابویه،1378، 1: 22).

و روایاتی مشابه این روایات، که یا از انتقال کتب به ائمه بعدی خبر می‏دهند، و یا از نمایش دادن کتب در اختیار ائمه: به اصحاب گزارش می‏کنند (ر.ک. نعمانی،1397: 327؛ کلینی، 1365 ،7: 113؛ صفار،1404 :156). از همین‏رو امام باقر7 هنگامی که گروهی از اهل کوفه نزدشان بودند، فرمودند:

تعجب است از مردم که می‏گویند که تمامی دانش خود را از رسول‏خدا گرفته‏اند، پس با عمل به آن هدایت می‏شوند، و می‏گویند اهل‏بیتش علم و دانش رسول‏خدا را دریافت نکرده‏اند، در حالی که ما اهل‏بیت و فرزندان او هستیم، در منازل ما وحی نازل و از نزد ما علم به آنها رسیده است. آیا گمان می‏کنند آنها می‏دانند و هدایت شده‏اند و ما جاهلیم و گمراه. این محال و دور از واقعیت است (کلینی،1365 ،1 :398).

 در روایتی امام باقر7 پس از سخن از وجود جامعه، به مهران به اعین می‏فرماید:

«لو ولّینا الناس لحکمنا بما انزل الله» (صفار،1404: 143)

نیاز مردم و جامعه

موضوع پدید آمدن مسائل جدید و نیاز مردم به آگاهی از احکام مسائل جدید، از جمله مواردی است که در روایات ذیل عنوان جامعه مورد اشاره قرار گرفته است. ائمه: وجود جامعه نزد خودشان را یکی از دلایل نیازمندی مردم به ایشان معرفی نموده‏اند و آگاهی و شناخت خود از جامعه را سبب بی‏نیازی از دیگران دانسته‏اند. این روایات با اشاره به پدیدار شدن موضوعات و مسائل نو، وجود جامعه را سبب بهره‏مندی کامل و توان‏مندیِ پاسخ صحیح و مناسب به آنها بیان نموده‏اند. همچنین در این روایات بیان شده است که دوری و غفلت از جامعه، سبب فاصله گرفتن از واقع و قوانین و دستورات حقیقی خداوند، با تمسک به قیاس (کلینی، 1365،1 : 57؛ صفار،1404: 146) و نظریات شخصی می‏باشد (صفار،1404: 146). تعابیری مانند «علم یستغنی به عن الناس و لایستغنی الناس عنه» (صفار،1404 :326) یا علم جدید (همان: 166) خواندن محتوای جامعه و یا جامعه را مصداق آیة (او أثارة من علم ان کنتم صادقین) (احقاف: 4) دانستن (همان)، نشان‏دهنده و بیان‏گر این امرند. بیان روایات در تمسک به شیوه قیاس توسط مخالفین در برابر منبعی علمی و یقینی مانند جامعه، خود قرینه‏ای است که مراد ازمحتوای جامعه را روشن می‏نماید، چرا که قیاس مستمسکی برای یافتن احکام و حلال وحرام توسط فقهاء سنی می‏باشد.

قرائت و روایت زراره از مصحف علی7 یا جامعه که مشتمل بر احکام و تکالیف عملی بوده است، نشان می­دهد تا چه اندازه جریان غالب سیاسی نسبت به حقایق احکام جفا و زمینة نابودی و تعطیلی احکام الهی را پدید آورده‏اند. همچنین از این روایت تفاوت احکام واقعی با نظریات اهل سنت به وضوح آشکار می‏شود (کلینی، 1365،7 : 94). موید تفاوت صحیفه با دیدگاه مطرح، پاسخ حضرت به سوال ابتدائی زراره است که منجر به رؤیت جامعه شد، او می‏گوید: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ7 عَنِ الْجَدِّ فَقَالَ مَا أَجِدُ أَحَداً قَالَ فِیهِ إِلَّا بِرَأیِهِ إِلَّا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ7. حضرت تمام دیدگاه‏های مطرح را مخالف آنچه امیرالمومنین7 در صحیفه خود آورده‏اند، بیان می‏کنند و به عبارتی، دیدگاه امام علی7 را دیدگاهی متفاوت دانسته است. نکته دیگری که از این روایت استفاده می‏شود تاییدی بر روایات حل تعارض میان اخبار است، که یک راه آن را مخالفت با عامه مطرح نموده‏اند. پس این روایت از این جهت بیانی خاص در تایید مسئله شیوۀ حل تعارض میان روایات است.

جامعه و شیوه مخالفین در دستیابی به احکام

از جمله مطالبی که از روایات ذیل عنوان «جامعه» می‏توان استفاده نمود، استدلال و احتجاج به وجود جامعه در برابر شاخه‏های انحرافی مذهب تشیع و بلکه دیگر فرق و مذاهب می‏باشد. ائمه معصومین: با توجه دادن به مبادی معرفتی و لزوم مستند و منقح بودن احکام و فتاوای صادر شده توسط علماء، منبع معرفتی و آگاهی خود را مستند به کلمات پیامبر9می‏دانند. فضیل از امام باقر7 نقل می‏کند:

انا علی بینة من ربنا بیّنها لنبیه فبیّنها نبیه لنا و لولا ذلک لکنا کَهولاء الناس؛ ما بر بینه‏ای که خدا آن‏را برای پیامبر خود روشن نموده، هستیم که پیامبر آن‏را برای ما روشن نمود و اگر این‏گونه نبود مانند این مردم بودیم (مفید،1413[ب]: 280؛ صفار، 1404: 299؛ و نیز ن.ک. مجلسی،1404، 26 : 30).

ائمه: در مقابل، ریشه و مصدر احکام و فتواهای علمایی چون ابوحنیفه و ابن‏شبرمه را قیاس و ظن و تخمین دانسته‏اند. ابی‏شیبه نقل می‏کند:

 از امام صادق7 شنیدم: آگاهی و دانش ابن‏شبرمه در برابر جامعه، گمراهی است، همانا وجود جامعه برای کسی مجال کلام و حرفی باقی نمی‏گذارد، در آن علم حلال و حرام گرد آمده است. همانا اصحاب قیاس با قیاس نمودن خواستار دست یافتن به علم شدند، درحالی که این‏گونه کسب علم کردن جز دوری از حقیقت ثمری ندارد و همانا دین خدا با قیاس نمودن به دست نمی‏آید (کلینی، 1365،1 :57؛ صفار، 1404: 146).

روایت مذکور علاوه بر آن که محتوای جامعه را، علم حلال و حرام بیان می‏کند، دوری از آن را سبب بی‏راهه رفتن و دور شدن از حقیقت می‏داند.

همچنین ابن‏ابی‏عمیر از محمد بن حکیم نقل می‏کند:

امام ابوالحسن7 با تبیینی از علت هلاکت اقوام گذشته، پندار ناقص بودن دین خاتم را مردود می‏شمرد و با پاسخ به این پرسش که نیازمندی‏های پس از پیامبر با توجه به ختم رسالت چگونه تامین خواهد شد، می‏فرماید: خداوند دین خود را برای پیامبرش کامل نمود که این اکمال دین در دو ساحت حیات و ممات پیامبر محقق می‏گردد. در زمان حیات ایشان با وجود خودشان و در زمان رحلت ایشان با اهل‏بیت‏شان (صفار،1404: 150؛ محدث نوری، 1408، 17: 260؛ مجلسی، 1404، 26 : 34).

حضرت7 پندار نقص دین و یا کامل بیان نشدن شریعت و احکام اسلام را رد و طریق رسیدن به آن حقایق را تمسک به امامان: برای دریافت نیازمندی‏ها و یافتن پاسخ حقیقی سوالات بیان می‏کنند، حضرت7 جریان اهل‏بیت: را در مقابل جریان فقهی مانند ابوحنیفه می‏داند که طبق رأی و نظر خود، نه آن حقیقتی که خدا با آن دینش را کامل نموده، به فتوا و بیان حلال و حرام خدا می‏پردازد، و در واقع دین خدا را ناقص و عقل و خرد ناقص خود را کامل کنندۀ شریعت، و دین حضرت محمد9 را نیازمند امثال ابوحنیفه می‏داند.

جامعه و دیگر صحیفه‏ها

در روایات از کتاب‏ها و صحیفه‏های متعددی که در اختیار ائمه اطهار: بوده نام برده شده است، که گاه از تعدادی از آنها، با عنوان مشترک نام برده شده است. مانند عنوان جفر. از این‏رو در ادامه به بررسی این موضوع پرداخته می‏شود که تفاوت این کتب و صحیفه‏ها در چه بوده و آیا بر جامعه عنوان جفر و یا سائر عناوین اطلاق گردیده است یا خیر؟

روایات فراوانی دلالت می‏کنند که علم هر پیامبری به پیامبر پس از خود و اوصیاء او منتقل می‏گردد. این انتقال با تعبیر ارث رسیدن و ارث بردن به کار رفته است (کلینی، 1365، 1: 221ـ223). در روایات این انتقال علم تنها اختصاص به علوم مکتوب ندارد، بلکه گفته شده علمی که با آدم ابوالبشر به زمین آمد علمی ماندگار و باقی در زمین است که به انبیاء و ائمه:به ارث رسیده است (همان).

کتاب‏های آسمانی پیامبران گذشته: مانند تورات، زبور، انجیل و صحیفه‏هایی مثل صحف موسی و ابراهیم8 از جملة علوم مکتوبی است که پیامبر اکرم9 واسطة در انتقال آن به امام علی7 است و همچنین هر امامی واسطه در انتقال به امام بعدی می‏باشد (کلینی، همان: 223؛ مجلسی، همان، 26: 20).

از این کتاب‏ها و صحیفه‏ها در برخی روایات با عنوانِ مختصرِ «جفر ابیض» یاد شده است. طبق برخی روایات جفر ابیض شامل: زبور، تورات، انجیل، صحیفه‏های موسی و ابراهیم8 است. برخی روایات مصحف فاطمه3 را نیز در ذیل جفر ابیض نام برده‏اند (کلینی، همان: 240؛ صفار، 1404: 150). در برخی دیگر از روایات تمام کتاب‏های الهی قبل از تورات و انجیل در عنوان جفر ابیض قرار گرفته‏اند (طبرسی، 1403،2 : 372؛ مفید،1413[الف]، 2 : 186؛ طبرسی،1390: 284؛ اربلی،1381، 2 : 170). روایاتی دیگر با عنوان جفر، به تنهایی بدون صفت أبیض آنچه را مشتمل بر جفر دانسته، سلاح و کتب رسول‏الله9 و مصحف فاطمه3 بیان نموده‏اند (صفار، همان: 154؛ مجلسی، همان، 26: 45).

روایات، پیامبر اکرم9 را وراثِ علوم و عطایای تمام انبیاء بیان می‏کنند (کلینی، همان، 1: 225؛ صفار، همان: 136). از روایات استفاده می‏شود آن صحیفه‏ها حاوی مطالبی ارزشمند و در برگیرندۀ مبانی و دلایل معارف الهی بوده‏اند (کلینی، همان: 169؛ صدوق، 1362 :589). همچنین در روایات بیان شده است که ولایت امیرالمومنین7 در تمام صحف انبیاء مکتوب می‏باشد (کلینی، همان: 437؛ صفار، همان: 72). همان‏گونه که شواهدی از کتب انبیاء سابق طبق روایات بر این امر دلالت دارد (صدوق، همان: 180؛ کلینی، همان: 515). در روایات تاکید شده است که صحف انبیاء گذشته توسط پیامبر9 به ائمه: به ارث رسیده است (صفار، همان: 137-138) در برخی روایات به نقل و انتقال کتب و حتی واسطه‏های انتقال صحیفه‏ها از امامی به امامی دیگر تصریح شده است (کلینی، همان 290؛ طبرسی،1390: 257؛ صفار، همان: 148؛ مجلسی، همان، 26: 50). از این‏ دست روایات و روایات دیگر استفاده می‏شود که این انتقال، انتقالی حقیقی بوده و صحف اصلی انبیاء: در اختیار ائمه: بوده است.

احادیث از در اختیار داشتن صحیفه‏های گوناگونی توسط ائمه: خبر می‏دهند، به گونه‏ای که طبق برخی روایات، خواندن و فهم نوشتارِ درون برخی صحیفه‏ها توسط غیر امام ممکن نبوده است (مفید، 1413[ب]: 284؛ صفار، همان: 307؛ مجلسی، همان: 55). عنوان کلی تمام صحیفه‏ها گاه با افزودن صفت ابیض بر لفظ جفر، به صورت جفر ابیض به کار برده شده است.

جفر ابیض شامل دو دسته کتب

شاید بتوان گفت جفر ابیض عنوانی است که شامل دو دسته از کتب می‏شود:

الف) دسته‏ای که قابل مشاهده بودند، به‏گونه‏ای که آگاهان به زبان آن کتاب، می‏توانستند آن را قرائت کنند و مطالب آن را درک و فهم نمایند. مانند کتب تورات و انجیل (صفار، همان: 137؛ مجلسی، همان: 186).

ب) دسته دوم نوشته‏هایی که به صورت رمز و اشاره بوده‏اند.

به هر حال آنچه از روایات بدست می‏آید آن است که جفر (مقصود کتب و صحف انبیاء است) شامل علم گسترده و فراوانی بوده است. ابوعبیده از امام صادق7 نقل می‏کند که حضرت در پاسخ از جفر بیان داشت:

هو جلد ثور مملوّ علماً (صفار، همان: 153؛ کلینی، همان، 1: 241).

در روایت دیگری حمران بن اعین از امام صادق7 سؤال می‏کند: آیا تورات و انجیل و زبور و آنچه در صحیفه‏های اولی که صحف ابراهیم و موسی: باشد نزد شما است؟ حضرت می‏فرمایند بله. حمران می‏گوید عرض کردم: این همان علم بزرگ و اکبر است؟ حضرت می‏فرماید:

اگر علمی غیر از علمی که برای گذشتگان است نزد ما نبود بله، علم اکبر آن بود، اما ما یحدث باللیل و النهار که علمش نزد ما است اعظم و بزرگ‏تر است. (صفار، همان: 140؛ مجلسی، همان: 20).

 

نتیجه‏گیری:

الصحیفه الجامعه که به اختصار به آن جامعه اطلاق می‏شود، اثری به املاء پیامبر9 و کتابت امام علی7 است که شامل نیازمندی‏های مردم پس از دوران ختم نبوت، به احکام و حلال و حرام می‏باشد. این کتاب در دسترس عموم نبوده و منحصراً در اختیار ائمه: بوده است و نشان امامت به شمار می‏آمده است. امیرالمومنین7 به عنوان واسطة انتقال علم پیامبر9 به ائمه: نقش اساسی و محوری در این‏باره داشته است.

با توجه به وظیفه الهی ائمه: در صیانت از کتاب الهی و سنت نبوی9 قطعی بودن نقش سنت در کلیة معارف دینی و مسالة انتقال این معارف در سلسلة امامت و ولایت می‏توان به جایگاه برجسته الصحیفه الجامعه پی‏برد. تاکید روایات بر این صحیفه از جهتی پاسخ به مسئله چگونگی آگاهی امام از احکام و مستند فتاوای امامان شیعه می‏باشد.

از جریان جامعه و دیگر صحیفه‏هائی که در اختیار ائمه: قرار داشته است، اهمیت و جایگاه اثر مکتوب در مکتب اهل بیت: دانسته می‏شود. بالتبع می‏توان ادعا نمود این امر عاملی موثر در اقبال شیعه به نوشتار و اثر مکتوب بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع:

ابن‏شهرآشوب، محمد بن علی (1379)؛ مناقب آل‏أبی‏طالب:، قم، نشر علامه.

إربلی، علی بن عیسی (1381)؛ کشف‏الغمة، تبریز، مکتبة بنی‏هاشمی.

آلوسی، سید محمود (1415)؛ روح‏المعانی فی تفسیر القرآن‏العظیم‏، تحقیق علی عبدالباری عطیة، بیروت، دارالکتب العلمیة.

رازی، فخرالدین (1420)؛ مفاتیح‏الغیب،‏ بیروت، داراحیاء التراث العربی.

زمخشری، محمود (1407)؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل‏، بیروت، دارالکتاب العربی.

سلیم بن قیس هلالی کوفى (1415)؛ کتاب سلیم بن قیس، قم، انتشارات الهادی.

شیخ مفید (1413[الف])، الإختصاص، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید;.

-           (1413[ب])؛ الإرشاد، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید;.

صدوق، محمدبن علی (1362)؛ الأمالی، تهران،  انتشارات کتابخانه اسلامیه.

-           (1378)؛ عیون اخبارالرضا7، تهران، نشر جهان.

-           (1398ق-1356ش)؛ التوحید، قم، انتشارات جامعه مدرسین.

صفار، محمد بن حسن (1404)؛ بصائر الدرجات، قم، انتشارات کتابخانه آیت‏الله مرعشی;.

طبرسی، ابو منصور احمد بن علی (1403)؛ الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضی.

طبرسی، فضل بن حسن (1390)؛ إعلام الوری، تهران، دارالکتب الإسلامیة.

طوسی، محمد بن حسن (1411)؛ الغیبه، قم، دارالمعارف الاسلامیه.

-           (1414)؛ الأمالی، قم، انتشارات دارالثقافه.

کلینی، ثقه الاسلام (1365)؛ الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة.

مجلسی، محمدباقر (1404)؛ بحارالأنوار، بیروت،  مؤسسة الوفاء.

محدث نوری (1408)؛ مستدرک الوسائل، قم،  مؤسسه آل‏البیت:.

نعمانی، محمد بن ابراهیم (1397)؛ الغیبه، تهران، نشر صدوق.



[1]. وَجَدْتُ فِی صَحِیفَةِ الْفَرَائِضِ رَجُلٌ مَاتَ وَ تَرَکَ ابْنَتَهُ وَ أَبَوَیْهِ فَلِلِابْنَةِ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ لِلْأَبَوَیْنِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا سَهْمٌ یُقْسَمُ الْمَالُ عَلَى خَمْسَةِ أَجْزَاءٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ فَلِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ جُزْءَیْنِ فَلِلْأَبَوَیْنِ (کلینی، همان: 94).