نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی
نویسندگان
چکیده
کلیدواژهها
مقدّمه
اهمیت پاسخِ صحیح به این پرسش که: «منبع دریافت احکام و قوانین الهی پس از پیامبر9 چه کسی است؟» و چرائی طرح این سوال، به دلیل نمایان بودن اختلاف میان مسلمانان، امری روشن است. زیرا نتیجه رویآوردن به منابعی همانند تفسیر شخصی از دین (تفسیر بهرأی)، استحسان و قیاس، دور ماندن از مصالح حقیقی و آثار طبیعی پیوند یافته با احکام واقعی است. آیا خدای سبحان برای مردم پس از قرآن و سنّت نبوی9، راهی بدون خطا تعیین فرموده است، تا بهوسیله آن، حقایق کتاب و سنّت نمایان گردد و یقین، جایگزین گمان، در تبیین معارف و احکام الهی باشد؟ آیا نشانههائی از انتقال کامل و دقیق دانش عظیم پیامبر9 به افرادی معیّن در جهت بهرهمندی مردم از معارف و احکام واقعی و کامل شریعت وجود دارد؟ پیروان مکتب اهلبیت: با انحصار مرجعیّت دینی و علمی در پیشوایان شیعه، تعیّن راه وصول به حقایق قرآن و سنّت را در ایشان میدانند، و به این باور هستند که بر این گفتار جنبههای علمی و عملی مهمی مترتب میباشد. شیعه بر ادعای انحصارِ خود، دلائلی استوار، از آیات و روایات، و ادلهای از تاریخ و عقل ارائه مینمایند. ادّعای انحصار در مرجعیّت، با مسئله منابع آگاهی و علم امام پیوند مییابد. مکتب تشیع در پاسخ به چرائی انحصار مرجعیّت در ائمه:، دانش و علم امام را الهی و ویژه میداند. مقالة پیشرو با این نگاه، به معرفی یکی از منابع خاص و ویژه دانش و علم امام میپردازد و در صدد است تا نشان دهد که دانش احکام حلال و حرام الهی، به صورت کامل توسط پیامبر9 به جانشین وی انتقال یافته است، و امام7 در مسئله احکام الهی، بیانگر همانی است که از پیامبر9 دریافت نموده است.
علوم انتقالی به امام و جایگاه جامعه
روایاتی فراوان، ارتباط علمی خاص میان پیامبر اکرم9 با امیرالمومنین7 را به تصویر میکشد. ترمذی در سنن خود از امام علی7 نقل میکند:
هرگاه از پیامبر9 سوالی مینمودم، دانش آنرا پیامبر9 به من اعطا میفرمود و آنگاه که ساکت میشدم، حضرت خود آغاز سخن مینمود (ترمذی، 5:253).
امسلمه میگوید:
جبرئیل بر رسول خدا9 املاء و حضرت به علی7 املاء مینمود. (زمخشری، 1407، 4: 494؛ فخر رازی،1420، 29: 496).
آیات نجوی و روایات ذیل آن نیز به خوبی گویای این پیوند علمی است.
دریک تقسیمبندی نسبت به علوم ائمه:، یکی از عناوین اصلی انتقال و دریافت علم برای امام، عنوان علوم انتقالی توسط پیامبر9 میباشد، که در کنار دو دسته دیگر، یعنی علوم بی واسطه یا عنایات الهی و علوم با واسطه مَلِک و روح قرار میگیرد. عنوان علوم انتقالی از پیامبر9 نیز شامل موضوعات متعدد و متنوعی میگردد، که برخی از علوم با گفتار و شنیدن و انتقال روحی تحقق یافته مثل موضوع ألفباب (هزار در علم)، برخی علوم علاوه بر بیان بهصورت مکتوب توسط امام7 در آمده، مثل جامعه، و برخی به صورت مکتوب به امام منتقل شده است مانند کتب پیامبرانِ گذشته: که در همة این موضوعات پیامبر اکرم9 نقش اصلی در انتقال علم به امام را ایفا نموده است؛ لذا این علوم تحت عنوان علوم انتقالی از پیامبر9 قرار داده میشود (ر.ک. کلینی،1365 ،1: 221-252). جامعه یکی از عنوانهای مورد تاکید روایات در رابطه با علم امام میباشد، که نشانهای از پیوند عمیق میان امامت و نبوت است. جامعه، نگاشتهای مأثور از رسولخدا9 معرفی شده است:
انّما هو اثر عن رسولالله9 (صفار،1404، 139 و 146).
صحیفة جامعه و گزارش آن در کتب روائی
روایات جامعه به صورت گسترده در دو کتاب حدیثی اصلی و پرقدمت شیعه، یعنی کافی و بصائرالدرجات مطرح شده است. مرحوم کلینی در جلد اول در ذیل عنوان «بَابٌ فِیهِ ذِکْرُ الصَّحِیفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ3» هشت روایت ذکر مینماید که روایات شمارة یک تا شش به موضوع جامعه اختصاص یافته است. در کتاب فضلالعلم تحت عنوان «بَابُ الْبِدَعِ وَ الرَّأْیِ وَ الْمَقَایِیس» نیز روایاتی در موضوع جامعه بیان شده است (وجه این امر در ادامه روشن خواهد شد). همچنین در فروع کافی در کتاب المواریث ذیل باب «الْمَرْأَةُ تَمُوتُ وَ لَا تَتْرُکُ إِلَّا زَوْجَهَا» روایاتی که محتوای جامعه در آنها مشاهده میشود بیان گردیده است. از روایات مطرح شده در کافی روایت اول، سوم و پنجم روایاتی صحیح و مسند میباشند.
اما در کتاب بصائرالدرجات فی فضائل آلمحمد: مرحوم محمد بن حسن صفار در بابی که با عنوان «فی الأئمة أن عندهم الصحیفة الجامعة التی هی إملاء رسول الله و خط علی7 بیده و هی سبعون ذراعا» نامگزاری نموده است، بیست و چهار روایت در موضوع جامعه مطرح مینماید. همچنین در دو باب دیگر با عنوان «باب آخر فیه أمر الکتب» و «باب فی الأئمة ع أنهم أعطوا الجفر و الجامعة و مصحف فاطمة3» ایشان روایاتی مربوط به جامعه ذکر نموده است.
ویژگیهای جامعـه (غیر از محتوا)
برای معرفی جامعه، ائمه اطهار: اوصاف و خصوصیاتی را ذکر نمودهاند، که میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
حجم زیاد: اندازۀ این صحیفه، از نظر طول هفتاد ذراع، به اندازۀ ذراع پیامبر9 میباشد (همو: 153؛ کلینی، 1365،1 :241).
املاء جامعه توسط پیامبر9 و نگارش آن توسط امام علی7، و این گفتن و شنیدن به صورت خصوصی و ویژه بوده است.
جنس جامعه: کلمات پیامبر9 بر روی پوست شتر یا گوسفند نوشته شده است (صفار،1404: ؛ 145).
در روایات از جامعه گاه با تعابیر صحیفه یا کتاب یا جفر نام برده شده است. جمله «و ان عندنا لصحیفة طولها سبعون ذراعاً» با تعابیری مختلف، امّا به مضمونی یکسان در روایات آمده است، که بر هفتاد ذراع بودن جامعه دلالت میکند.
گرچه شاید ابتدا به نظر برسد مراد از هفتاد ذراع تعبیری غیرحقیقی و بهصورت مجازی برای جامع و مطول بودن آن صحیفه باشد و از باب تمثیل و تشبیه بیان شده است، اما قرائنی که در برخی روایات آمده، نشان میدهد، تعبیر هفتاد ذراع تعبیری حقیقی است و جامعه، صحیفه یا کتابی قطور و حجیم بوده است. از جملة این قرائن مشاهدۀ برخی از روّات و توصیف آن است و همچنین تعابیر و کلمات خود ائمه: از آن به مطوی و پیچیده بودن آن دور هم و تصریح به جنس آن که از پوست شتر یا گوسفند میباشد (اختلاف تعابیر شاید به این علت است که جامعه بهحسب طولانی بودنش، شامل هر دو پوست بوده) از قرائن وجود خارجی داشتن و قابل لمس بودن این کتاب میباشد. همچنین تعبیر از جامعه گاه به صحیفه یا کتاب، خود شاهدی بر این ادعا میباشد.
محتوای جامعـه
بیان موضوع و محتوای جامعه با عبارتهای نزدیک به هم، در کتابهای حدیثی ثبت شده، که با کنار هم قرار دادن آنها و قرائن دیگر میتوان به محتوای کلی و موضوع اصلی جامعه دست یافت.
تعبیر «کل ما یحتاج الناس الیه» (تمام نیازمندیهای مردم) (صفار، 1404: 153،23،41)، و «ما من حلال و لا حرام الا و هو فیها» (تمام حلال و حرامها) (همو: 142و144) که تعبیر روایات در تبیین محتوای جامعه است، متفاوت به نظر میرسد، زیرا نیازهای مردم ممکن است غیر احکام مثل عقاید باشد. اما به نظر میرسد قرائنی در خود روایات وجود دارد که روشن میکند منظور از تمام نیازها، تمام نیازها در احکام است.
این قرائن علاوه بر راویان احادیث جامعه، و جهت و علت گفتگو درباره جامعه که به فهم محتوای جامعه میتواند کمک نماید، شامل قطعههایی از جامعه است که توسط امام7 برای گروهی از اشخاص قرائت شده است، و آنچه قرائت شده بهصورت احادیثی در اختیار ماست که دلالت خوبی بر مضمون و مطالب جامعه مینماید. قرائن و شواهد بر محتوای جامعه را میتوان بدینصورت برشمرد:
تصریح گروهی از روایات به تعبیر «ما من حلال و حرام» به تنهایی و بدون هیچ اضافهای. در این روایات عباراتی شبیه «کل ما یحتاج الناس الیه» که گسترۀ بیشتری از موضوعات، علاوه بر موضوعات فقهی را شامل میشود، ذکر نشده است (همو:153؛ مجلسی، 1404 ،26 : 25).
محمد بن مسلم نقل میکند:
امام باقر7 از وجود کتابی در نزد خود متعلق به امام علی7 خبر داد که ائمه: به صورت کامل از آن تبعیت میکنند. محمد بن مسلم میگوید: پرسیدم میراث علمی که به شما رسیده، آیا جوامعی از علم است یا شامل تفسیر و تفصیل همة اموری که مردم در مورد آن صحبت میکنند، مثل طلاق و واجبات میشود؟ حضرت فرمود: همانا علی7 تمام علم را یعنی قضاء و واجبات را نگاشت و اگر زمان ما فرا رسید چیزی نخواهد بود مگر اینکه در آن سنتی وجود خواهد داشت (صفار،1404: 143).
همانگونه که ملاحظه میشود، فهم محمد بن مسلم از کتاب مذکور به امور مربوط به مسائل احکام و حلال و حرام رفته، آنچه او را کنجکاو به پرسش نموده، یافتن پاسخ این مطلب است که آیا این کتاب وجوامع مانند آن، کلیاتی را ذکر کردهاند یا شامل جزئیات هم میگردد، که حضرت با تایید فهم محمد بن مسلم و عبارت تفسیری «القضاء والفرائض» برای لفظ «العلم»، کتاب علی7 را شامل جزئیات دانسته است و آن را در برگیرندۀ تمام سنن پیامبر9 معرفی مینماید.
در برخی از احادیث، قطعهها و عباراتی از جامعه بیان شده است. ملاحظه و دقت در این جملات که تنها بازگویی مسائلی چند از احکام و عبادات است قرینهای بر محتوای جامعه میباشد (همو: 143 و 145 و157 و 158 و 165؛ کلینی، 1365، 1: 241).
نمونههائی از روایات بیانگر محتوای جامعه عبارتند از:
معتب با تعبیر «اخرج الینا» نقل میکند:
امام صادق7 صحیفهای را نزد ما بیرون آورد که صحیفهای قدیمی از نگاشتههای امیرالمومنین7 بود و در آن آمده بود: مَا تقول [نَقُولُ] إِذَا جَلَسْنَا لِنَتَشَهَّدَ ( صفار،1404: 145).
ابوبصیر میگوید:
نزد امام باقر7 بودم که فرمود جامعه را بیاورند، نگاهی به آن نمود و در آن آمده بود که زنی که بمیرد و وارثی جز همسرش نداشته باشد، تمامی مال او برای مرد خواهد بود. نقل میکند: کُنْتُ عِنْدَهُ فَدَعَا بِالْجَامِعَةِ فَنَظَرَ فِیهَا أَبُو جَعْفَرٍ ع فَإِذَا فِیهَا الْمَرْأَةُ تَمُوتُ وَ تَتْرُکُ زَوْجَهَا لَیْسَ لَهَا وَارِثٌ غَیْرُهُ قَالَ فَلَهُ الْمَالُ کُلُّهُ (همان).
ابومخلد از عبدالملک روایت میکند:
امام باقر7 کتاب علی7 را خواست و امام صادق7 آنرا نزد حضرت حاضر نمود. آن صحیفه همانند ران پیچیده به هم بود، و در آن نوشته شده بود: إِنَّ النِّسَاءَ لَیْسَ لَهُنَّ مِنْ عَقَارِ الرَّجُلِ إِذَا هُوَ تُوُفِّیَ عَنْهَا شَیْءٌ. امام باقر7 سپس فرمود به خدا این خط علی7 و املاء پیامبر9 است (همو، 165).
محمد بن مسلم به ملاقات خود با امام باقر7 اشاره و چگونگی مشاهده صحیفه علی7 که به خط علی7 و املاء پیامبر9 بود را مطرح میکند و میگوید خود من حکمی از ارث را در آن دیدم ( کلینی، 1365 ،7: 93). زراره نیز به حکمی از مسائل ارث در صحیفه اشاره میکند.[1]
از جمله شواهد بر محتوای جامعه، عبارات پایانی اکثر احادیث، حتی احادیثی که در آن تعبیر «کل مایحتاج الناس» آمده، میباشد، که به اتفاق در تمام این روایات به یک مضمون آمده، طرح مسئلة جریمه و دیة خدشه را بیان میکند، و این دلیلی است که محتوای این صحیفه یا کتاب، تمام مسائل فقهی مورد نیاز مردم میباشد؛ زیرا اجماع احادیث بر این مثال و نیاوردن موضوع و مثالی از علوم دیگر، میتواند قرینه باشد که محتوای جامعه شامل تمامی ابواب و مسائل احکام و عبادات میشود، نه موضوعاتی دیگر، وگرنه لازم بود جزئیترین مسئله از علوم و موضوعات دیگر نیز حداقل در برخی روایات ذکر شوند.
اینها شواهدی بود که نشان میدهد محتوای اصلی جامعه، احکام و مسائل حلال وحرام یا همان فقه میباشد. البته به قرائن مذکور، قرینههای دیگری هم میتوان افزود. از جمله با نگاه کلی و کلان به منابع علوم ائمه:میتوان ادعا نمود که هر یک از این منابع، متکفّل بیان و دستیابی به گروه و گونة خاصی از علوم مختلف بودهاند. بهعنوان نمونه مصحف فاطمة3 که جزء منابع مورد تاکید ائمه: میباشد، منبع شناخت و آگاهی از علوم ویژهای بوده است، و یا روایت حارث نضری (طوسی، 1414، 408؛ صفار، 1404، 316) از امام صادق7 با توجه به مضمون روایات جامعه که آن را مشتمل بر تمام احتیاجات مردم در مسائل فقهی میداند، بیانگر این مطلب است که مصادر و مجاری علومی چون نکت در قلب و نقر در اذن، مسائلی سوای احکام و عبادات میباشد. در برخی روایات کنار هم قرار گرفتن جفر و جامعه باعث گردیده، محتوای جامعه مسائلی فراتر از احکام و حلال و حرام الهی دانسته شود. به عنوان نمونه، امام رضا7 در جریان ولایتعهدی تحمیلی از مامون برای جلوگیری از انحراف فکری شیعه از جمله به جامعه و جفر استناد میکنند (اربلی،1381، 2 :337؛ ابنشهرآشوب، 1379، 4: 364؛ مجلسی، 1404، 49 : 152) مرحوم اربلی در سال 670 این عهدنامه و توشیح حضرت امام رضا7 را مشاهده و عیناً از آن نقل میکند (اربلی: همان). برخی از اندیشمندان معاصر این عهدنامه را به جهت بیانیة رسمی بودن آن سند بسیار مهمی در اثبات جفر و جامعه میدانند (ر.ک. حائری، 1388، 81). اما با توجه به قرائنی که مطرح شد، باید دقت نمود، مقصود از جفر در اینگونه تعابیر از آنروست که واقعیت داشتن یا نداشتن را در بر دارد و مراد از جامعه از حیث جواز و عدم جواز میباشد و هر یک بیانگر مطلبی مخصوص خود است و به کار رفتن این دو به همراه هم، نباید باعث سرایت محتوای هر یک به دیگری شود. اما در مورد موارد اخلاقی که به جامعه استناد داده شده است، باید گفت امور اخلاقی هم به امور عملی مربوط میشود و در ذیل حلال وحرام میگنجد.
انتقال کتب به تمامی ائمه:
مطابق روایات صحیفه جامعه از زمان امام باقر7 (مجلسی، 1404 ،26 :22 و 25 و 54 و 48 51) به صورت رسمی و وسیع به خواص و گروههای مردم معرفی شد. -هر چند روایات دلالت میکنند، قبل از آن زمان به صورت ویژه افراد معدودی در زمان پیامبر9 مثل امسلمه (صفار،1404: 163)، و یا طلحه (طبرسی، 1403، 1 :153؛ سلیمبنقیس، 1415:657) در زمان حضرت امام علی7 از آن آگاه شده اند- در زمان امام صادق7 شهرت بیشتری میان خواص و شیعیان و حتی شاخههای فرعی و منحرف از شیعیان یافته بود (کلینی، 1365، 1 :241؛ صفار، 1404 :139). نشانة این شهرت سؤالات ابتدائی گروهی از اصحاب و مردم دربارۀ جامعه به ویژه از امام صادق و امام رضا8 است. نقل شده که:
منصور بن حازم به خدمت امام صادق7 رسید و از امام پرسید: ان الناس یذکرون ان عندکم صحیفه طولها سبعون ذراعاً فیها ما یحتاجون الیه الناس، و ان هذا هو العلم (صفار، 1404 ،139). مردم میگویند نزد شما صحیفهایست که طولش هفتاد ذراع بوده درآن تمام نیازهای مردم آمده است.
روایات علم امام، به روشنی دلالت میکند، دانش هر امامی به امام پس از او انتقال مییابد (ر.ک. صفار،1404، 162-208). در مورد جامعه و کتب در اختیار امیرالمومنین7 نیز روایاتی دلالت بر انتقال و در اختیار داشتن این صحیفه مینماید.
از سلیم بن قیس که گزارش وصیت امیرالمومنین7 به امام حسن7 را بیان میکند نقل شده است:
حضرت با اعطاء نگاشتههای نزد خود و سلاح پیامبر9 به امام حسن7 فرمود: پیامبر9 دستور فرمود، سلاح و کتب را به تو بسپارم، همانگونه که رسولخدا آنها را به من سپرد، و به من فرمود که تو را امر کنم هنگام مرگ، آنها را به برادرت حسین7 بسپاری (کلینی،1365، 1: 297).
فضیل بن یسار از امام باقر7 نقل میکند:
هنگامی که امام حسین7به سمت عراق حرکت نمود، به امسلمه کتابهائی را سپرد و امسلمه آنها را پس از شهادت حضرت، به امام سجاد7 تحویل نمود (طوسی،1411: 195).
عیسی بن عبدالله به نقل از جدش میگوید:
هنگام رحلت امام زین العابدین7، ایشان به امام باقر7 فرمود: ای محمد این صندوق را به خانه ببر، که مملو از علم است (کلینی،1365 ،1: 305؛ صفار،1404: 165).
زراره از امام صادق7 نقل می کند:
ما مضی ابوجعفر7 حتی صارت الکتب الیّ (صفار،1404: 165؛ ابن بابویه،1404: 65).
علی بن یقطین میگوید:
امام کاظم7 به فرزندش علی (امام رضا)7 اشاره نمود و فرمود او فقیهترین فرزندان من است و من نگاشتهها و کتب نزد خود را به او بخشیدم (صفار،1404 :161؛ ابن بابویه،1378، 1: 22).
و روایاتی مشابه این روایات، که یا از انتقال کتب به ائمه بعدی خبر میدهند، و یا از نمایش دادن کتب در اختیار ائمه: به اصحاب گزارش میکنند (ر.ک. نعمانی،1397: 327؛ کلینی، 1365 ،7: 113؛ صفار،1404 :156). از همینرو امام باقر7 هنگامی که گروهی از اهل کوفه نزدشان بودند، فرمودند:
تعجب است از مردم که میگویند که تمامی دانش خود را از رسولخدا گرفتهاند، پس با عمل به آن هدایت میشوند، و میگویند اهلبیتش علم و دانش رسولخدا را دریافت نکردهاند، در حالی که ما اهلبیت و فرزندان او هستیم، در منازل ما وحی نازل و از نزد ما علم به آنها رسیده است. آیا گمان میکنند آنها میدانند و هدایت شدهاند و ما جاهلیم و گمراه. این محال و دور از واقعیت است (کلینی،1365 ،1 :398).
در روایتی امام باقر7 پس از سخن از وجود جامعه، به مهران به اعین میفرماید:
«لو ولّینا الناس لحکمنا بما انزل الله» (صفار،1404: 143)
نیاز مردم و جامعه
موضوع پدید آمدن مسائل جدید و نیاز مردم به آگاهی از احکام مسائل جدید، از جمله مواردی است که در روایات ذیل عنوان جامعه مورد اشاره قرار گرفته است. ائمه: وجود جامعه نزد خودشان را یکی از دلایل نیازمندی مردم به ایشان معرفی نمودهاند و آگاهی و شناخت خود از جامعه را سبب بینیازی از دیگران دانستهاند. این روایات با اشاره به پدیدار شدن موضوعات و مسائل نو، وجود جامعه را سبب بهرهمندی کامل و توانمندیِ پاسخ صحیح و مناسب به آنها بیان نمودهاند. همچنین در این روایات بیان شده است که دوری و غفلت از جامعه، سبب فاصله گرفتن از واقع و قوانین و دستورات حقیقی خداوند، با تمسک به قیاس (کلینی، 1365،1 : 57؛ صفار،1404: 146) و نظریات شخصی میباشد (صفار،1404: 146). تعابیری مانند «علم یستغنی به عن الناس و لایستغنی الناس عنه» (صفار،1404 :326) یا علم جدید (همان: 166) خواندن محتوای جامعه و یا جامعه را مصداق آیة (او أثارة من علم ان کنتم صادقین) (احقاف: 4) دانستن (همان)، نشاندهنده و بیانگر این امرند. بیان روایات در تمسک به شیوه قیاس توسط مخالفین در برابر منبعی علمی و یقینی مانند جامعه، خود قرینهای است که مراد ازمحتوای جامعه را روشن مینماید، چرا که قیاس مستمسکی برای یافتن احکام و حلال وحرام توسط فقهاء سنی میباشد.
قرائت و روایت زراره از مصحف علی7 یا جامعه که مشتمل بر احکام و تکالیف عملی بوده است، نشان میدهد تا چه اندازه جریان غالب سیاسی نسبت به حقایق احکام جفا و زمینة نابودی و تعطیلی احکام الهی را پدید آوردهاند. همچنین از این روایت تفاوت احکام واقعی با نظریات اهل سنت به وضوح آشکار میشود (کلینی، 1365،7 : 94). موید تفاوت صحیفه با دیدگاه مطرح، پاسخ حضرت به سوال ابتدائی زراره است که منجر به رؤیت جامعه شد، او میگوید: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ7 عَنِ الْجَدِّ فَقَالَ مَا أَجِدُ أَحَداً قَالَ فِیهِ إِلَّا بِرَأیِهِ إِلَّا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ7. حضرت تمام دیدگاههای مطرح را مخالف آنچه امیرالمومنین7 در صحیفه خود آوردهاند، بیان میکنند و به عبارتی، دیدگاه امام علی7 را دیدگاهی متفاوت دانسته است. نکته دیگری که از این روایت استفاده میشود تاییدی بر روایات حل تعارض میان اخبار است، که یک راه آن را مخالفت با عامه مطرح نمودهاند. پس این روایت از این جهت بیانی خاص در تایید مسئله شیوۀ حل تعارض میان روایات است.
جامعه و شیوه مخالفین در دستیابی به احکام
از جمله مطالبی که از روایات ذیل عنوان «جامعه» میتوان استفاده نمود، استدلال و احتجاج به وجود جامعه در برابر شاخههای انحرافی مذهب تشیع و بلکه دیگر فرق و مذاهب میباشد. ائمه معصومین: با توجه دادن به مبادی معرفتی و لزوم مستند و منقح بودن احکام و فتاوای صادر شده توسط علماء، منبع معرفتی و آگاهی خود را مستند به کلمات پیامبر9میدانند. فضیل از امام باقر7 نقل میکند:
انا علی بینة من ربنا بیّنها لنبیه فبیّنها نبیه لنا و لولا ذلک لکنا کَهولاء الناس؛ ما بر بینهای که خدا آنرا برای پیامبر خود روشن نموده، هستیم که پیامبر آنرا برای ما روشن نمود و اگر اینگونه نبود مانند این مردم بودیم (مفید،1413[ب]: 280؛ صفار، 1404: 299؛ و نیز ن.ک. مجلسی،1404، 26 : 30).
ائمه: در مقابل، ریشه و مصدر احکام و فتواهای علمایی چون ابوحنیفه و ابنشبرمه را قیاس و ظن و تخمین دانستهاند. ابیشیبه نقل میکند:
از امام صادق7 شنیدم: آگاهی و دانش ابنشبرمه در برابر جامعه، گمراهی است، همانا وجود جامعه برای کسی مجال کلام و حرفی باقی نمیگذارد، در آن علم حلال و حرام گرد آمده است. همانا اصحاب قیاس با قیاس نمودن خواستار دست یافتن به علم شدند، درحالی که اینگونه کسب علم کردن جز دوری از حقیقت ثمری ندارد و همانا دین خدا با قیاس نمودن به دست نمیآید (کلینی، 1365،1 :57؛ صفار، 1404: 146).
روایت مذکور علاوه بر آن که محتوای جامعه را، علم حلال و حرام بیان میکند، دوری از آن را سبب بیراهه رفتن و دور شدن از حقیقت میداند.
همچنین ابنابیعمیر از محمد بن حکیم نقل میکند:
امام ابوالحسن7 با تبیینی از علت هلاکت اقوام گذشته، پندار ناقص بودن دین خاتم را مردود میشمرد و با پاسخ به این پرسش که نیازمندیهای پس از پیامبر با توجه به ختم رسالت چگونه تامین خواهد شد، میفرماید: خداوند دین خود را برای پیامبرش کامل نمود که این اکمال دین در دو ساحت حیات و ممات پیامبر محقق میگردد. در زمان حیات ایشان با وجود خودشان و در زمان رحلت ایشان با اهلبیتشان (صفار،1404: 150؛ محدث نوری، 1408، 17: 260؛ مجلسی، 1404، 26 : 34).
حضرت7 پندار نقص دین و یا کامل بیان نشدن شریعت و احکام اسلام را رد و طریق رسیدن به آن حقایق را تمسک به امامان: برای دریافت نیازمندیها و یافتن پاسخ حقیقی سوالات بیان میکنند، حضرت7 جریان اهلبیت: را در مقابل جریان فقهی مانند ابوحنیفه میداند که طبق رأی و نظر خود، نه آن حقیقتی که خدا با آن دینش را کامل نموده، به فتوا و بیان حلال و حرام خدا میپردازد، و در واقع دین خدا را ناقص و عقل و خرد ناقص خود را کامل کنندۀ شریعت، و دین حضرت محمد9 را نیازمند امثال ابوحنیفه میداند.
جامعه و دیگر صحیفهها
در روایات از کتابها و صحیفههای متعددی که در اختیار ائمه اطهار: بوده نام برده شده است، که گاه از تعدادی از آنها، با عنوان مشترک نام برده شده است. مانند عنوان جفر. از اینرو در ادامه به بررسی این موضوع پرداخته میشود که تفاوت این کتب و صحیفهها در چه بوده و آیا بر جامعه عنوان جفر و یا سائر عناوین اطلاق گردیده است یا خیر؟
روایات فراوانی دلالت میکنند که علم هر پیامبری به پیامبر پس از خود و اوصیاء او منتقل میگردد. این انتقال با تعبیر ارث رسیدن و ارث بردن به کار رفته است (کلینی، 1365، 1: 221ـ223). در روایات این انتقال علم تنها اختصاص به علوم مکتوب ندارد، بلکه گفته شده علمی که با آدم ابوالبشر به زمین آمد علمی ماندگار و باقی در زمین است که به انبیاء و ائمه:به ارث رسیده است (همان).
کتابهای آسمانی پیامبران گذشته: مانند تورات، زبور، انجیل و صحیفههایی مثل صحف موسی و ابراهیم8 از جملة علوم مکتوبی است که پیامبر اکرم9 واسطة در انتقال آن به امام علی7 است و همچنین هر امامی واسطه در انتقال به امام بعدی میباشد (کلینی، همان: 223؛ مجلسی، همان، 26: 20).
از این کتابها و صحیفهها در برخی روایات با عنوانِ مختصرِ «جفر ابیض» یاد شده است. طبق برخی روایات جفر ابیض شامل: زبور، تورات، انجیل، صحیفههای موسی و ابراهیم8 است. برخی روایات مصحف فاطمه3 را نیز در ذیل جفر ابیض نام بردهاند (کلینی، همان: 240؛ صفار، 1404: 150). در برخی دیگر از روایات تمام کتابهای الهی قبل از تورات و انجیل در عنوان جفر ابیض قرار گرفتهاند (طبرسی، 1403،2 : 372؛ مفید،1413[الف]، 2 : 186؛ طبرسی،1390: 284؛ اربلی،1381، 2 : 170). روایاتی دیگر با عنوان جفر، به تنهایی بدون صفت أبیض آنچه را مشتمل بر جفر دانسته، سلاح و کتب رسولالله9 و مصحف فاطمه3 بیان نمودهاند (صفار، همان: 154؛ مجلسی، همان، 26: 45).
روایات، پیامبر اکرم9 را وراثِ علوم و عطایای تمام انبیاء بیان میکنند (کلینی، همان، 1: 225؛ صفار، همان: 136). از روایات استفاده میشود آن صحیفهها حاوی مطالبی ارزشمند و در برگیرندۀ مبانی و دلایل معارف الهی بودهاند (کلینی، همان: 169؛ صدوق، 1362 :589). همچنین در روایات بیان شده است که ولایت امیرالمومنین7 در تمام صحف انبیاء مکتوب میباشد (کلینی، همان: 437؛ صفار، همان: 72). همانگونه که شواهدی از کتب انبیاء سابق طبق روایات بر این امر دلالت دارد (صدوق، همان: 180؛ کلینی، همان: 515). در روایات تاکید شده است که صحف انبیاء گذشته توسط پیامبر9 به ائمه: به ارث رسیده است (صفار، همان: 137-138) در برخی روایات به نقل و انتقال کتب و حتی واسطههای انتقال صحیفهها از امامی به امامی دیگر تصریح شده است (کلینی، همان 290؛ طبرسی،1390: 257؛ صفار، همان: 148؛ مجلسی، همان، 26: 50). از این دست روایات و روایات دیگر استفاده میشود که این انتقال، انتقالی حقیقی بوده و صحف اصلی انبیاء: در اختیار ائمه: بوده است.
احادیث از در اختیار داشتن صحیفههای گوناگونی توسط ائمه: خبر میدهند، به گونهای که طبق برخی روایات، خواندن و فهم نوشتارِ درون برخی صحیفهها توسط غیر امام ممکن نبوده است (مفید، 1413[ب]: 284؛ صفار، همان: 307؛ مجلسی، همان: 55). عنوان کلی تمام صحیفهها گاه با افزودن صفت ابیض بر لفظ جفر، به صورت جفر ابیض به کار برده شده است.
جفر ابیض شامل دو دسته کتب
شاید بتوان گفت جفر ابیض عنوانی است که شامل دو دسته از کتب میشود:
الف) دستهای که قابل مشاهده بودند، بهگونهای که آگاهان به زبان آن کتاب، میتوانستند آن را قرائت کنند و مطالب آن را درک و فهم نمایند. مانند کتب تورات و انجیل (صفار، همان: 137؛ مجلسی، همان: 186).
ب) دسته دوم نوشتههایی که به صورت رمز و اشاره بودهاند.
به هر حال آنچه از روایات بدست میآید آن است که جفر (مقصود کتب و صحف انبیاء است) شامل علم گسترده و فراوانی بوده است. ابوعبیده از امام صادق7 نقل میکند که حضرت در پاسخ از جفر بیان داشت:
هو جلد ثور مملوّ علماً (صفار، همان: 153؛ کلینی، همان، 1: 241).
در روایت دیگری حمران بن اعین از امام صادق7 سؤال میکند: آیا تورات و انجیل و زبور و آنچه در صحیفههای اولی که صحف ابراهیم و موسی: باشد نزد شما است؟ حضرت میفرمایند بله. حمران میگوید عرض کردم: این همان علم بزرگ و اکبر است؟ حضرت میفرماید:
اگر علمی غیر از علمی که برای گذشتگان است نزد ما نبود بله، علم اکبر آن بود، اما ما یحدث باللیل و النهار که علمش نزد ما است اعظم و بزرگتر است. (صفار، همان: 140؛ مجلسی، همان: 20).
نتیجهگیری:
الصحیفه الجامعه که به اختصار به آن جامعه اطلاق میشود، اثری به املاء پیامبر9 و کتابت امام علی7 است که شامل نیازمندیهای مردم پس از دوران ختم نبوت، به احکام و حلال و حرام میباشد. این کتاب در دسترس عموم نبوده و منحصراً در اختیار ائمه: بوده است و نشان امامت به شمار میآمده است. امیرالمومنین7 به عنوان واسطة انتقال علم پیامبر9 به ائمه: نقش اساسی و محوری در اینباره داشته است.
با توجه به وظیفه الهی ائمه: در صیانت از کتاب الهی و سنت نبوی9 قطعی بودن نقش سنت در کلیة معارف دینی و مسالة انتقال این معارف در سلسلة امامت و ولایت میتوان به جایگاه برجسته الصحیفه الجامعه پیبرد. تاکید روایات بر این صحیفه از جهتی پاسخ به مسئله چگونگی آگاهی امام از احکام و مستند فتاوای امامان شیعه میباشد.
از جریان جامعه و دیگر صحیفههائی که در اختیار ائمه: قرار داشته است، اهمیت و جایگاه اثر مکتوب در مکتب اهل بیت: دانسته میشود. بالتبع میتوان ادعا نمود این امر عاملی موثر در اقبال شیعه به نوشتار و اثر مکتوب بوده است.
فهرست منابع:
ابنشهرآشوب، محمد بن علی (1379)؛ مناقب آلأبیطالب:، قم، نشر علامه.
إربلی، علی بن عیسی (1381)؛ کشفالغمة، تبریز، مکتبة بنیهاشمی.
آلوسی، سید محمود (1415)؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآنالعظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیة، بیروت، دارالکتب العلمیة.
رازی، فخرالدین (1420)؛ مفاتیحالغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
زمخشری، محمود (1407)؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی.
سلیم بن قیس هلالی کوفى (1415)؛ کتاب سلیم بن قیس، قم، انتشارات الهادی.
شیخ مفید (1413[الف])، الإختصاص، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید;.
- (1413[ب])؛ الإرشاد، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید;.
صدوق، محمدبن علی (1362)؛ الأمالی، تهران، انتشارات کتابخانه اسلامیه.
- (1378)؛ عیون اخبارالرضا7، تهران، نشر جهان.
- (1398ق-1356ش)؛ التوحید، قم، انتشارات جامعه مدرسین.
صفار، محمد بن حسن (1404)؛ بصائر الدرجات، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی;.
طبرسی، ابو منصور احمد بن علی (1403)؛ الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضی.
طبرسی، فضل بن حسن (1390)؛ إعلام الوری، تهران، دارالکتب الإسلامیة.
طوسی، محمد بن حسن (1411)؛ الغیبه، قم، دارالمعارف الاسلامیه.
- (1414)؛ الأمالی، قم، انتشارات دارالثقافه.
کلینی، ثقه الاسلام (1365)؛ الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة.
مجلسی، محمدباقر (1404)؛ بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
محدث نوری (1408)؛ مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آلالبیت:.
نعمانی، محمد بن ابراهیم (1397)؛ الغیبه، تهران، نشر صدوق.
[1]. وَجَدْتُ فِی صَحِیفَةِ الْفَرَائِضِ رَجُلٌ مَاتَ وَ تَرَکَ ابْنَتَهُ وَ أَبَوَیْهِ فَلِلِابْنَةِ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ لِلْأَبَوَیْنِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا سَهْمٌ یُقْسَمُ الْمَالُ عَلَى خَمْسَةِ أَجْزَاءٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ فَلِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ جُزْءَیْنِ فَلِلْأَبَوَیْنِ (کلینی، همان: 94).