نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی
نویسندگان
چکیده
کلیدواژهها
زندگینامه و شخصیت علمی
«أبو عبد اللّه المقداد بن عبد اللّه بن محمد بن الحسین بن محمد السیوری الأسدی الحلّی الغروی النجفی» معروف به «فاضل مقداد»، در روستای «سیور» از توابع حلّه متولد شد. تاریخ ولادتش نامعلوم است، اما در سال 826 ق در شهر نجف دار فانی را وداع گفت. در علوم فقه، اصول، کلام و فلسفه تبحری خاص داشته است، به همین خاطر، هم در بین فقها جایگاه رفیعی دارد و هم میان متکلمان. مشهورترین استاد وی در فقه شهید اول بوده است.
او در عصر خویش در علوم عقلی و نقلی مثل کلام، نجوم، فقه، اصول و ادبیات از دانشمندان آن دوره محسوب میشد، که با نبوغ سرشار خود آثاری متعددی را به ارمغان آورد. ایشان در علوم مختلف، دارای آثار و تالیفات فراوانی است؛ در ادبیات کتاب «تجوید البراعة فی شرح تجرید البلاغة» را در شرح علم معانی و بیان نوشته است. آثار حدیثی او عبارتند از: «چهل حدیث» شرح چهل حدیث از احادیث اخلاقی معصومین، و «الأدعیة الثلاثون» شرح سی دعا از پیامبر و ائمه اطهار(. و اثر تفسیری او «کنز العرفان فی فقه القرآن» مشتمل بر تفسیر آیات مربوط به حج است.
فاضل مقداد در فقه نیز صاحب تالیفاتی است، مثل: «آداب الحج» که در آن به تفسیر مناسک حج میپردازد؛ «نضد القواعد الفقهیة» که تنظیم و تدوینی جدید از کتاب «القواعد و الفوائد» شهید اول است؛ «التنقیح الرائع فی شرح مختصر الشرائع» در این کتاب به صورت خلاصه به بحث فقهی پرداخته و از طهارت تا دیات را بحث میکند؛ «الجامع الفوائد فی تلخیص القواعد» در شرح قواعد شهید اول؛ و «شرح الفیه شهید اول».
آثار کلامی وی عبارتند از: «اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة»؛ «ارشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین» شرح «نهج المسترشدین فی أصول الدین» علامه حلی؛ «الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریة» شرح «الفصول النصیریة» خواجه نصیرالدین طوسی؛ «الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد» شرح کتاب «واجب الاعتقاد» علامه حلی؛ و «النافع لیوم الحشر» شرح کتاب «الباب الحادی عشر» علامه حلی (طهرانی، 1365، 3: 352 و 4: 463 و 18: 159؛ امین، بی تا، 10: 134؛ مدرس تبریزی، 1326، 4: 283).
تراجمنویسان از وی با القابی چون: عالم جلیل، فاضل نبیل، محقق، مدقق، فقیه، متکلم، جمال دین، دانشمندی هوشمند و پژوهشگری بزرگ یاد کردهاند (حر عاملی، 1385، 2: 325؛ مامقانی، 1389، 3: 245؛ نوری، 1408ق، 3: 431؛ خوانساری، 7: 175؛ مدرس تبریزی، 1326، 4: 282). علامة مجلسی در بحار الأنوار میگوید: شیخ بزرگ، مقداد، فرزند عبدالله، از فقیهان بزرگ است و تألیفهای او در نهایت ارزش و شهرت است (مجلسی، 1404ق، 1: 41). شاگردش، حسن بن راشد حلی، میگوید: شیخ ما، پیشوا، علامة اعظم، ابوعبدالله مقداد که خداوند چهرة او را نورانی کرده است، مردی است با کمال، دارای صدایی رسا، زبانی گویا، در گفتار بلیغ و سخنور، و در علوم فراوانی متخصص است. وی فقیهی متکلم، اصولی، نحوی و منطقی است، که کتاب تألیف کرد و خوب هم تألیف کرد (خوانساری، 7: 175).
وی نه تنها نزد دانشمندان شیعه مقام و منزلت خاصی دارد، بلکه نزد دانشمندان اهل سنت نیز دارای موقعیت و شهرت فوق العادهای است. نویسندة التفسیر و المفسرون، از دانشمندان اهل سنت، کتاب «کنز العرفان فی فقه القرآن» را در کنار سایر کتابهایی که در مورد آیات الاحکام نوشته شده است، در فصلی جداگانه متذکر شده و بعد از ذکر مشخصات و اوصاف وی، در مورد آن کتاب به بحث و نقد و نظر پرداخته است (ذهبی، 2: 465 ).
نویسندة «الأعلام» میگوید: شرف الدین، ابوعبدالله مقداد حلّی اسدی نجفی، عالمی متکلّم، معروف به فاضل سیوری، از شاگردان شهید اول و از استادان حسن بن راشد حلّی و شیخ زین الدین ابن علاء است. فاضل سیوری از بزرگان متکلمین و از پرچمداران پژوهش است. او نقش مهمی در علوم تفسیر، کلام، فقه، حدیث و .. دارد (زرکلی، 7: 282).
روش تدوینی و تالیفی فاضل مقداد
کتابهای «إرشاد الطالبین إلى نهج المسترشدین» و «الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد» و «الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریة» که شرح دو اثر از علامه حلی و یک اثر از محقق طوسی است، در تدوین و تنظیم مطالب، تابع متن است، اما کتاب «اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة» که متن تالیفی خود ایشان است، دارای روش نوینی است و در نحوه چینش مطالب با سایر کتب کلامی مقداری متفاوت است.
«الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد» دارای دو بخش است. بخش اول مختص مباحث کلامی است و شامل چهار رکن توحید، عدل، نبوت و امامت میباشد، و بخش دوم به مباحث فقهی- طهارت، زکات، صوم، خمس، حج، عمره و جهاد- اختصاص دارد.
کتاب «إرشاد الطالبین إلى نهج المسترشدین» دارای سیزده فصل است که به پیروی از متن (نهجالمسترشدین که اثر علامه حلی است) در چهار فصل به بیان کلیات و مباحث فلسفی پرداخته و در سایر فصول به مباحث کلامی- از توحید تا معاد- پرداخته است. فاضل مقداد در شرح عبارات در غالب موارد؛ تمام اقوال موجود را ذکر کرده، و ضمن بیان عنوان «تحقیق» نظر اجتهادی خود را بیان میکند، که گویای تسلط ایشان بر مباحث مختلف فلسفی و کلامی بوده است. به طور مثال، ایشان در بحث «اشتراک معنوی وجود» ، «اراده» ، «الواحد لا یصدر منه أکثر من واحد» با عنوان «تحقیق»، نظر خود را بیان میکند (فاضل مقداد، 1405ق، 41، 118، 170).
کتاب «الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریة» نیز دارای چهار فصل توحید، عدل، نبوت و امامت و معاد است که عمده مباحث کلامی را در بر دارد.
کتاب «اللوامع الإلهیة فی المباحث الکلامیة» با بحثهای فلسفی آغاز شده است؛ بحثهایی مانند تقسیم معلوم به موجود و معدوم، و موجود به خارجی و ذهنی، و خارجی به واجب و ممکن، بداهت تصور وجود، اشتراک معنوی یا لفظی وجود، زیادت وجود بر ماهیت، وجود ذهنی، جوهر و عرض و تقسیمات و... . سپس به مباحث کلامی میپردازد و از اثبات صانع آغاز کرده و بعد از اثبات صفات الهی، به بحث افعال الهی میپردازد؛ سپس مباحث نبوت و امامت و معاد را مطرح کرده و به تبیین نظر شیعه در این مباحث میپردازد.
وی در این کتاب هر بحثی را که آغاز میکند، اگر در آن بحث فلاسفه نیز اظهار نظر کرده باشند، با عنوان «طریقة الحکماء» نوع نگرش و ادله فلاسفه را بیان میکند، سپس با عنوان «طریقة المتکلمین» نظر متکلمان و ادله آنان را نقل و بررسی کرده، و در نهایت نظر اجتهادی خود را بیان میکند. برای نمونه در بحث «اثبات صانع»، «توحید» و «ضرورت وجود انبیاء» به این شیوه عمل کرده است (فاضل مقداد، 1422ق، 152، 203، 241).
کارکرد علوم مختلف در روششناسی فاضل مقداد
با مراجعه به آثار فاضل مقداد به خوبی به این نکته پی خواهیم برد که ایشان در اکثر علوم صاحب نظر بوده است و در بحثهای کلامی خود به خوبی از آنها بهره برده است. برای بررسی این موضوع علوم را به علوم عقلی و نقلی تقسیم کرده و هر یک را جداگانه بررسی خواهیم کرد.
الف) علوم عقلی
1. منطق
هر چند فاضل مقداد دارای یک اثر مستقل منطقی نیست، اما در مناسبتهای مختلف به بحثهای منطقی پرداخته است. ایشان علاوه بر اینکه به مناسبت مباحث فلسفی و کلامی، از مسائل منطقی بهره گرفته است (فاضل مقداد، 1412ق، 42؛ همو، 1415ق، 20؛ همو، 1420ق، 63) در مواردی به تبیین آنها پرداخته است. ایشان در کتب کلامی خود غالبا با تعریف علم و معلوم و اعتقاد و نظر، مباحث منطقی را مطرح میکند (فاضل مقداد، 1412ق، 42). همچنین به مناسبت بحثهای فلسفی مفاهیمی منطقی مثل کلی، جزئی و مصداق و ... را تبیین میکند (فاضل مقداد، 1405ق، 20). به طور مثال وی به تعریف دلیل، و اقسام استدلال به لحاظ صورت (تمثیل، استقراء و قیاس) و ماده (برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) و تقسیم برهان به لمی و انی میپردازد (فاضل مقداد، 1422ق، 85- 86؛ همو، 1405ق، 116). همچنین تقسیم علم به ضروری و نظری، و اقسام شش گانه قضایای ضروری را توضیح میدهد (همو، 1422ق، 134)، و در جای دیگر به شرح مفاهیم منطقی مانند کلی و جزئی میپردازد (همو، 1405ق، 172).
2. معرفت شناسی
اگر چه در زمانهای گذشته، «معرفتشناسی» به عنوان علمی مشخص و مدون مطرح نبوده است، ولی در آثار بزرگان میتوان مباحث این شاخه از علم را دید. در آثار فاضل مقداد نیز برخی از مفاهیم این علم وجود دارد. بحثهایی که در باره نظر و فکر و علم مطرح کرده از این قبیل است (فاضل مقداد، 1422ق، 82؛ همو، 1412ق، 42؛ همو، 1405ق، 16، 97- 104).
3. فلسفه
فاضل مقداد در مواضع مختلف، به مباحث فلسفی وارد شده، نظر فلاسفه را طرح و تبیین، و گاهی نقد میکند. به طور مثال ایشان معتقد است وجود مفهومی بدیهی است و مشترک معنوی، سپس بر اشتراک معنوی مفهوم وجود چنین استدلال میکند: ما وجود را به واجب و ممکن، و جوهر و عرض تقسیم میکنیم، اگر مقسم در همه این اقسام وجود نداشته باشد، این تقسیم درست نیست، مانند اینکه ما حیوان را به انسان و سنگ تقسیم کنیم (فاضل مقداد، 1422ق، 88). و در اثبات وجود ذهنی چنین میگوید: ما بر موضوعاتی حکم ایجابی میکنیم که هرگز در خارج وجود ندارد، بلکه وجودشان در خارج ممتنع است، پس باید وجودی داشته باشند که این حکم درست باشد. و از آنجا که در خارج نیست پس باید در ذهن باشد (همان، 89). او از مواد ثلاث بحث میکند (همان، 90)، و سبق و لحوق و اقسام سبق را توضیح میدهد (همان، 97). در بحث حدوث و قدم با فلاسفه مخالفت کرده و میگوید ما جز خدا را قدیم نمیدانیم، و به نقد ادله آنان میپردازد (همان، 103). مباحث واحد و کثیر و علت و معلول را هم مطرح میکند (همان، 106)، و در بحث توحید و یگانگی خداوند متعال ادله فلاسفه را نقل کرده و آنها را ضعیف دانسته و ادله متکلمان را قویتر میداند (همان، 205).
وی در برخی مسایل، ادله فلاسفه را بر متکلمان ترجیح داده است. به طور مثال در بحث اثبات خداوند متعال، برهان امکان و وجوب حکما را تقریر میکند و در پایان میگوید: «هذه طریقة شریفة» (همان، 153). در بحث توحید و یگانگی خداوند متعال ادله فلاسفه را با عبارت «طریق الحکماء» بیان میکند (همان، 205). در بحث صفات الهی میگوید حکما صفاتی را بر خداوند متعال لازم میدانند ازجمله اینکه باید «جواد»، «ملک»، «تام و فوق تمام» و... باشد (همان، 206). در بحث ضرورت وجود نبی نیز ادله فلاسفه را نقل میکند (همان، 241).
4. اصول فقه[1]
از آنجا که یکی از منابع معرفت در علم کلام، کتاب و سنت است، و بهرهگیری از آنها مبتنی بر قواعد اصول فقه میباشد، متکلم ناگزیر است که با اینگونه مباحث آشنایی داشته باشد، و در مواردی که لازم میداند به آنها بپردازد. فاضل مقداد که از فقیهان برجسته نیز به شمار میرود، بر مباحث و قواعد اصولی اشراف کامل داشته و در پارهای از موارد به آنها پرداخته است. به طور مثال در بحث اثبات امامت امیرالمومنین% به آیه ولایت[2] استناد کرده و معتقد است، «إن» برای اثبات است و «ما» برای نفی، و اگر با هم ترکیب شوند دلالت بر بقای آن حکم دارند، و اگر این مطلب را نپذیریم لازم میآید به نقل معتقد شویم، و این خلاف اصل است؛ چرا که در علم اصول ثابت شده است که اصل، عدم نقل یک معناست، یعنی هر گاه شک کردیم آیا معنای دومی برای کلمهای وجود دارد یا نه، اگر این احتمال همراه با هجر معنای اول باشد، یعنی احتمال منقول بودن معنایی در میان باشد، میگوییم اصل عدم نقل است، یعنی معنای دومی وجود ندارد (مظفر، 1: 32)، لذا اینجا مرحوم فاضل مقداد به این قاعده اصولی استناد میکند (فاضل مقداد، 1422ق، 337).
در بیان معنای «ولی» میگوید: اصل معنای ولی «اولی به تصرف» است، پس در این معنا حقیقت است و در سایر معانی مجاز است، زیرا اگر بگوییم در این معنا حقیقت نیست، لازم میآید که قائل به اشتراک لفظی شویم، و این خلاف اصل است (فاضل مقداد، 1422ق، 338)؛ زیرا در علم اصول گفته میشود اصل، عدم اشتراک است، یعنی هر گاه برای کلمهای احتمال معنای دیگری وجود داشته باشد، به اینصورت که احتمال داشته باشد هر دو معنا حقیقت باشد، اصل را عدم اشتراک قرار داده و آن مشکوک را حمل بر مجاز میکنند تا از اشتراک لفظی جلوگیری کنند (مظفر، 1: 32).
در بحث افضلیت امیرالمومنین% به حدیث «طیر»[3] استناد کرده و مینویسد: لفظ «احب» میرساند که حضرت در تمام موارد و از هر جهتی محب بوده و دال بر افضلیت است، برخی از علمای اهل سنت اشکال کرده که ممکن است امیرالمومنین% تنها در برخی جهات محبوب بوده باشد، و محبوب بودن در برخی امور، دال بر افضلیت در تمام امور نیست. در پاسخ، به مباحثی از اصول فقه استناد کرده و مینویسد: این سخن خلاف ظاهر است، زیرا اضافه شدن «أحبّ» دال بر عمومیت است، و تقیید آن به برخی امور خلاف ظاهر است؛ و در اصول نیز ثابت شده که ظواهر حجت است و به عموم لفظ باید اخذ کرد مگر اینکه قرینهای در کار باشد، و در صورت نبود قرینه باید به عام عمل کرد (فاضل مقداد، 1422ق، 384).
5. علوم طبیعی
فاضل مقداد در بحثهای کلامی خود، به مناسبت از علوم طبیعی نیز بهره گرفته است، و در پارهای موارد نظر اجتهادی خود را در آن موضوعات بیان کرده است. در برهان نظم برای اثبات صغری وارد مباحث علوم طبیعی شده و صغرای قیاس و نظم موجود در طبیعت را اثبات میکند (الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص 59). همچنین در برخی موارد به بحثهایی همچون تعریف رنگ، طعم و انواع طعم، تعریف مزاج و انواع آن، تعریف بو و انواع آن، تعریف حرارت و برودت، تعریف یبوست و رطوبت میپردازد و نظر خود را اعلام میکند (فاضل مقداد، 1405ق، 75، 78، 81، 84).
6. هیئت و نجوم
فاضل مقداد همانند دیگر متکلمان اسلامی، در بحث اثبات معاد و امکان خلق عالمی دیگر، به بحثهای نجوم و هیئتِ شناخته شده در آن زمان پرداخته است. آنان عالم را کروی دانسته و متشکل از نه کره میدانستند، و برخی از آنان معاد را به دلیل اینکه امکان ندارد عالم دیگری در عرض این افلاک نهگانه خلق شود، انکار میکردند، که غالب متکلمان این دیدگاه را نقد کردهاند، فاضل مقداد نیز به همین شیوه عمل کرده است (فاضل مقداد، 1422ق، 414).
در بحث «برتری پیامبران بر ملائکه» و به مناسبت رد نظر گروههای مختلف، به نظر منجمان اشاره کرده و آن را باطل میکند. وی میگوید: منجمان حوادث عالم را به کواکب نسبت میدهند؛ به این معنا که به شرط حلول، مستقل در تاثیرند، سپس به بیان ادله و نقد آنها میپردازد (همان، 316). در بحث طول عمر حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) میگوید: منجمان معتقدند عمر انسان از ستاره گرفته میشود و بیشترین مقداری که ستاره به انسان عمر میدهد، 120 سال است، سپس به نقد این نظر و رد آن میپردازد (همان، 349).
ب) علوم نقلی
1. ادبیات
همانطور که در آغاز مقاله بیان شد، در معانی و بیان دارای تالیف مستقل بوده است، و با نگاهی گذرا به آثار فاضل مقداد به دست میآید که وی در ادبیات اعم از لغت، صرف و نحو، معانی بیان و... استاد بوده است. او در کتب کلامی خود، ابتدا به شرح و توضیح خطبه پرداخته و معنای لغوی و ترکیبی لغات آن را بیان میکند (فاضل مقداد، 1412ق، 40؛ فاضل مقداد، 1405ق، 4). به طور مثال در کتاب «ارشاد الطالبین» بحث مفصلی را راجع به معنا و ترکیب «بسم الله» انجام داده و اشتقاق کلمه «الله» را مورد بررسی قرار میدهد (فاضل مقداد، 1405ق، 4).
در بیشتر مباحث کلامی ابتدا معنای لغوی مفاهیم مورد بحث را بیان کرده، سپس به معنای اصطلاحی آنها در آن علم میپردازد. به طور مثال در معنای لغوی «نبی» مینویسد: کلمه «نبی» از «الانباء» اخذ شده است که به معنای «اخبار» است، یعنی او از جانب خداوند متعال خبر میدهد (فاضل مقداد، 1405ق، 295). همچنین در معنای تکلیف مینویسد: تکلیف از کلمه «کلفة» به معنای مشقت و سختی اخذ شده است (همان، 271).
در بحث امامت امیرالمومنین% و استناد به آیه ولایت، در بررسی معنای «ولی» مینویسد: معنای «ولی» در این آیه به معنای «اولی به تصرف» است و این معنا بین اهل لغت مشهور و مستعمل است... (همان، 342).
2. حدیثشناسی
فاضل مقداد در کتب کلامی خود، بحث مستقلی در باره حدیث ندارد، ولی در بحثهای نقلی که به روایات مستند میشود، به برخی از مسایل مربوط به علم حدیث از قبیل خبر واحد و متواتر استناد کرده است. به طور مثال در بحث معجزات پیامبر اکرم$ میگوید: معجزات پیامبر به تواتر به ما رسیده است (فاضل مقداد، 1422ق، 337)، چنانکه از بین رفتن عالم کنونی و خلق عالم جدید را نیز متواتر دانسته است (فاضل مقداد، 1422ق، 414 و 416). همچنین استدلال اهل سنت به برخی روایات بر خلافت ابوبکر را به دلیل اینکه خبر واحد است، مردود دانسته است (همان، 335).
3. تاریخ
فاضل مقداد در مباحثی مانند امامت و نبوت خاصه، که صبغهی نقلی بحث برجسته است، علاوه بر استناد به آیات و روایات از نقلهای تاریخی نیز بهره برده است. اثبات معجزات پیامبر اکرم$ (همان، 285) معجزات و کرامات امیرالمومنین% و گزارش های تاریخی مربوط به فداکاریهای آن حضرت در جنگ با کافران (همان، 337 و 340) و مطاعن مربوط به خلفاء (همان، 357) از آن جمله است.
4. جایگاه معرفت عقلی در روش کلامی فاضل مقداد
مسائل علم کلام به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند، برخی مسائل ماقبل وحی هستند، یعنی بدون در نظر گرفتن وحی باید اثبات شوند و در مقام اثبات مقدم بر وحی میباشند. و برخی دیگر، پس از وحی هستند؛ این دسته به نوبه خود دو گونه است، گاهی برخی مسائل، تنها متوقف بر نقل هستند و به هیچ وجه با عقل قابل اثبات نیستند، مانند جزئیات معاد (صراط، میزان، کتاب و ....)، و برخی دیگر را، هم از طریق عقل میتوان اثبات کرد و هم از طریق نقل، مانند ضرورت وجود امام و عصمت و افضلیت امام. ایشان در باره وحدانیت خداوند، میگوید: بر وحدت خداوند علاوه بر عقل، دلیل نقلی نیز میتوان اقامه کرد؛ زیرا هر صفتی که صحت و اعتبار دلیل نقلی، متوقف آن نیست، اثبات آن از راه هر یک از عقل و نقل امکان پذیر است؛ به خلاف اوصافی مثل قدرت، علم و حکمت که به دلیل توقف حجیت نقل بر این اوصاف، اثبات آنها از طریق نقل ممکن نیست:
«و الدّلیل على أنّه تعالى واحد: من العقل و النّقل، لأنّ النّقل یصحّ الاستدلال به على إثبات هذه الصّفة، لأنّ کلّ صفة لا تتوقّف صحّة النّقل علیها، یصحّ إثباتها بالعقل و النّقل؛ کهذه الصّفة، و نفی الرّؤیة عنه تعالى، و ما یتوقّف صحّة النّقل علیه، مثل: کونه قادرا عالما حکیما لا یصحّ إثباته بالنّقل، بل بالعقل خاصّة» (فاضل مقداد، 1412ق، 96).
بحث از جایگاه معرفت عقلی در روششناسی فاضل مقداد مربوط به دسته سوم است، زیرا کاربرد عقل در دسته اول و عدم کارایی آن در مورد دسته دوم، واضح و غیر قابل انکار میباشد. در خصوص دسته سوم روش وی اینگونه است که نخست دلیل عقلی را بیان میکند، و چه بسا به آن بسنده مینماید، و در مواردی نیز علاوه بر دلیل عقلی از دلیل نقلی نیز بهره میگیرد.
همانطور که بیان شد، وی مانند سایر متکلمان برای اثبات مسائل «پیشاوحی» از عقل و براهین عقلی استفاده میکند، به طور مثال در بحث اثبات خداوند متعال (فاضل مقداد، 1422ق، 152) و اصاف او (همان، 197)، و برای اثبات معاد (همان، 421) از ادله عقلی استفاده میکند.
روش ایشان در مسائلی که متوقف بر نقل هستند نیز مانند سایر متکلمان شیعه، نقلی است و میکوشد با آیات و روایات به اثبات آنها بپردازد (در ادامه خواهد آمد).
در مسائل دسته سوم، نیز میکوشد از ادله عقلی استفاده کند، و تا جاییکه امکان دارد مساله را به صورت برهانی مطرح کند، سپس به سراغ نقل برود. وی برای اثبات وجوب تکلیف، ضرورت وجود پیامبر، عصمت پیامبر، ضرورت وجود امام، عصمت امام، افضلیت امام و... از ادله عقلی بهره میگیرد (همان، 211، 212، 219، 221، 240، 244، 326، 330، 333، 414).
با بررسی آثار کلامی وی به این نتیجه میرسیم که از عقل و تفکر عقلی در چهار مرحله استفاده میکند: 1. اثبات عقاید؛ 2. استنباط عقاید؛ 3. دفاع از عقاید (پاسخگویی به شهات)؛ 4. تاویل ظواهر.
برای اثبات و استنباط عقاید مثالهایی در بالا ذکر شد، ایشان برای دفاع از عقاید و شبهاتی که از طرف خصم بر عقاید شیعی وارد شده غالبا از ادله عقلی استفاده میکند. به طور مثال در بحث «نفی تحیّز» از ذات باری تعالی شبههای را از فرقه کرامیه نقل کرده و پاسخ میدهد (همان، 162). همچنین در بحث قدرت الهی و عمومیت آن نظر برخی از مخالفان را نقل کرده که معتقدند قدرت خداوند متعال به برخی چیزها تعلق نمیگیرد، و با ادله عقلی پاسخ میگوید (همان، 197). در بحث حسن و قبح نیز ابتدا نظر علمای شیعه را مطرح کرده سپس به بیان نظر مخالفان و شبهات وارد از جانب آنان بر نظر شیعه پرداخته و همه آنها را با ادله عقلی پاسخ میدهد (همان، 212). برای قسم آخر که تاویل ظواهر است نیز در ادامه مثالهایی ذکر خواهد شد.
با بررسی آثار فاضل مقداد به راحتی میتوان گفت ایشان حجیت عقل را پذیرفته و آن را بر نقلِ مسلّم ترجیح میدهد، و معتقد است هر گاه دلیل نقلی مخالف صریح عقل باشد، باید تأویل برده شود، و اگر قابلیت تأویل ندارد کنار گذاشته میشود، لذا عقل را حتی بر نقل صحیح هم ترجیح میدهد. شاهد این مدعا آن است که در بحث صفات خبریه در قرآن و عصمت انبیاء و آیاتی که در آنها گناه به انبیاء نسبت داده شده است؛ ظواهر این آیات را به نحوی تأویل و توجیه میکند که با ادله عقلی سازگاری داشته باشد. به طور مثال ایشان در بحث رویت خداوند (فاضل مقداد، 1405ق، 244) و آمدن پروردگار (همو، 1422ق، 178) قائل به تاویل است و آیات مربوطه در قرآن را تاویل میبرد.
در مجموع میتوان گفت: فاضل مقداد در آثار کلامی خود از عقل نظری و عقل عملی به نحو شایستهای بهره گرفته است. در مباحث فلسفی و مباحث مربوط به ذات و صفات باری تعالی از عقل نظری و براهین آن استفاده کرده و میکوشد با آوردن برهان و دلیل به اثبات این موارد بپردازد. و در غالب مباحثی که به افعال الهی مربوط است مانند بحث حسن و قبح عقلی، حکمت الهی، غرض الهی، مباحث نبوت و اوصاف نبی مانند علم و عصمت، مباحث امامت و اوصاف امام و برخی مباحث معاد از عقل عملی بهره برده است. نمونههایی از این موارد در بالا ذکر شد.
5. معرفت نقلی در روش کلامی فاضل مقداد
از بحث پیشین به دست آمد که فاضل مقداد در آن دسته از مسائل کلامی که اثبات آنها از طریق عقل و نقل ممکن است، رویکرد عقلی داشته و از نقل کمتر بهره گرفته است، ولی در مسائلی که یا صبغهی نقلی آنها غالب است، یا عقل در آنها کارایی ندارد، از ادله نقلی بهره گرفته است؛ مانند امامت خاصه (اثبات امامت امیرالمومنین%) (فاضل مقداد، 1422ق، 334-342) و اثبات امامت دیگر امامان اهل بیت (علیهم السلام) (همان، 344- 345).
وی در این مباحث هم از آیات قرآن بهره برده است و هم از روایات؛ به طور مثال برای اثبات اعجاز قرآن به آیات تحدی استناد میکند (همان، 285)، و برای اثبات عام بودن نبوت پیامبر اکرم نیز به آیاتی از قرآن استناد میکند (همان، 193). زمانیکه از قرآن استفاده کرده و آیهای را به عنوان دلیل خود نقل کرده است، روایات شاننزول و تبیین آیات را نیز از منابع اهل سنت و شیعه نقل میکند، و در پایان جمعبندی کرده و نظر خود را بیان میکند. مثلا در بحث امامت برای اثبات امامت بلافصل امیرالمومنین% آیه ولایت را مستند قرار داده و به بیان شاننزول، تفسیر و احادیث مربوط به آن پرداخته و در پایان اشکالات مطرح شده را نیز پاسخ میدهد (همان، 337).
در باب معجزات پیامبر اکرم$ (همان، 285) و امامت امیرالمومنین (همان، 337) به روایات متواتر استناد میکند. نصوص امامت را به نصوص جلی و نصوص خفی تقسیم میکند؛ نص جلی آن است که نیازی به ضمیمه کردن چیز دیگری نداشته باشد، و نص خفی آن است که در استدلال به آن، ضمیمه کردن چیز دیگری لازم است (همان، 337).
وی در اثبات برخی مسائل کلامی از اجماع نیز بهره برده است. به طور مثال در بحث امامت میگوید: اجماع بر این است که امام امت یا امیرالمومنین% است یا ابوبکر یا عباس، و این دو نمیتوانند امام باشند، پس امام تنها امیرالمومنین% است (همان، 344). همچنین در بحث وجود غیبت میگوید: کسی که وجوب عصمت را بپذیرد، باید وجود حضرت ولی عصر. را نیز بپذیرد، زیرا بالاجماع معصوم غیر از ایشان وجود ندارد (همان، 347).
6. شیوه مواجهه فاضل مقداد با فرق و آراء کلامی
فاضل مقداد در اکثر مباحثی که مطرح میکند، نظر غالب متکلمان و فلاسفه صاحبنظر از فرقهها و نحلههای کلامی و فلسفی را نقل و نقد میکند. ایشان در مباحثی که مورد اختلاف فلاسفه و متکلمان است، دیدگاه هر دو گروه را نقل و بررسی میکند، و در مباحث کلامی مورد اختلاف میان فرقههای کلامی مثل امامیه، معتزله، اشاعره، کرامیه، زیدیه و اسماعیلیه دیدگاههای آنان را نقل و بررسی کرده، دیدگاه مورد قبول خود را بیان میکند.
به طور مثال در بحث رویت خداوند به نقل اقوال مختلف میپردازد، و بعد از نقل ادله کرامیه و مشبهه به نقد آن ادله پرداخته و بطلان آنها را اثبات میکند (فاضل مقداد، 1405ق، 130). همچنین در بحث نفی «اتحاد» نظر فرفریوس، نصاری و متصوفه را نقل و نقد میکند، آنگاه نظریه مختار را بیان میکند (همان، 238؛ همو، 1422ق، 157-158). در بحث اشتراک معنوی وجود نیز نظر معتزله و ابوهاشم، اشاعره، حکماء، اثیرالدین ابهری، علامه حلی و محقق طوسی را نقل کرده و پس از بررسی همه اقوال، نظر مختار خود را بیان میکند (همو، 1405ق، 38). در بحث امامت و تعریف و ضرورت آن، نظر حشویه، خوارج، معتزله، اشاعره، زیدیه، اسماعیلیه، امامیه، راوندیه و کیسانیه را بیان میکند (همو، 1422ق،320).
در آثار کلامی فاضل مقداد از فلاسفه و متکلمانی همچون ارسطو و افلاطون (همان، 120، 130؛ همو، 1420ق، 64) ابن سینا (همان، 142) نظّام (همان، 131) فخر رازی (همان، 164) غزالی (همان، 184) نجار (همان، 201) ابوالحسن اشعری، قاضی عبد الجبار، اسفراینی (همان، 212) ابو الهذیل (همان، 233) خواجه نصیر الدین طوسی (همان، 151) علامه قاشی (کاشانی) (همان، 152؛ همو، 1420ق، 57) و سید مرتضی (همان، 229) سخن به میان آمده است.
فاضل مقداد در بیان نظرات علمای دیگر فرق و مخالفان خود، ادب اخلاقی و دینی را کاملا رعایت کرده و از مسیر اخلاق و انصاف خارج نشده است. و در بررسی و نقد دیدگاهها بر اساس برهان و جدال احسن عمل نموده است. در مواردی به دفاع از کسانی که دیدگاههای نادرستی به آنان نسبت داده شده پرداخته و نادرستی آن نسبت را اثبات کرده است، چنانکه در بحث از قدرت الهی، نسبت فاعل موجَب دانستن خداوند متعال به فلاسفه را نادرست دانسته و به تبیین آن پرداخته است (همو، 1422ق، 196).
جمع بندی
فاضل مقداد از متکلمان برجسته شیعه است که با پیروی از روش کلامی محقق طوسی و علامه حلی، در حفظ و استمرار شکوهمند کلام شیعی نقش بسزایی داشته است. او از عقل و نقل به گونهای بایسته بهره گرفته، اما در مجموع رویکرد کلامی او بیش از آنکه نقلی باشد، عقلی است.
[1] . شهید مطهری) اصول فقه را در شمار علوم عقلی آورده است و وجه این کار را نیز اینچنین توضیح میدهد: «علم اصول نظر به اینکه سروکارش با محاسبات عقلی و ذهنی است، و موشکافی زیاد دارد، علمی شیرین و دلپذیر است و ذهن دانشجو را جلب میکند. لذا برای ورزش فکری و تمرین ذهنی در ردیف منطق و فلسفه است، طلاب علوم قدیم، دقت نظر خود را بیشتر مدیون علم اصول میباشند (کلیات علوم اسلامی، انتشارات صدرا، اسفند 1381، ص284)
[2] . >إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ< مائده/ 55.
[3] . «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیکَ یأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِر» (الإرشاد، ج1، ص38؛ بحارالأنوار، ج10، ص431).