نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدّمه
پس از تبلیغ، ارشاد و انذار نهصد و پنجاه سالة حضرت نوح7 و اثر ناپذیری امت – بهجز تعدادی انگشت شمار-، اراده الهی بر هلاکت قوم ناسپاس قرار گرفت. در این میان فقط عدة معدوی که سوار بر کشتی نجات شدند، از این عذاب الهی مصون ماندند. مابقی امّا، به کوههای سر به فلک کشیده چشم دوخته، و آنها را مأمنی مناسب و پناهگاهی مطمئن پنداشتند، با آنکه (لا عاصم الیوم من امر الله الا من رحم) (هود:43)، و پس از این هشدار و بیاعتنایی بود که امر الهی واقع شد.
رسول گرامی اسلام9 نیز قبل از رحلت خویش، وزشِ طوفانهای سهمگین اعتقادی، اجتماعی، و موجهای پیدرپیِ مشکلاتِ سنگین و طاقتفرسا، پس از رحلت خویش را پیشبینی مینمودند. بر این اساس، برای جلوگیری از تباهی اسلام و نابودی مسلمین، در مناسبتهای مختلف و به بهانههای گوناگون، اهلبیتِ خویش را به عنوان کشتی نجات امت خود معرفی فرموده، پیروان خویش را از حادثة شومِ تفرقهگرایی بیم دادند، و در میانه جنگ 73 فرقه، فرقه ناجیه را مشخص نمودند (میلانی، 1414، 4: 9-11).
پیامبر اکرم9 در حدیث سفینه، با تشبیه اهلبیت خویش به کشتی نوح7، در صدد بیان امور مهمی بودند که علمای بزرگ اسلام به برخی از آنها اشاراتی داشتهاند، و چه بسا با غور و تأملِ بیشتر، امور فراوان دیگری از این حدیث استفاده گردد.
حدیث پیشگفته از احادیث متفقًٌعلیه در میان پیراون مکتب خلفاء و پیروان مکتب اهلبیت: است. این حدیث دارای نقلهای فراوانی است. در این نقلها تفاوتهای اندکی وجود دارد و دلیل این تفاوتها نیز این است که به دلیل اهمیت مسئله، پیامبراکرم9 آن را در موارد مختلف و با تعبیرهای متفاوت بیان فرموده است. بخشی از تفاوتهای فوقالذکر به بخش آغازین حدیث و بخشی دیگر از آنها به بخش پایانی آن مربوط است.
متن حدیث سفینه
مثل اهلبیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق (حاکم نیشابوری، 1411، 2: 373).
تعبیرهای مربوط به بخش آغازین حدیث عبارتند از:
1) مثل اهلبیتی مثل سفینة نوح (همان).
2) انّ مثل اهلبیتی فی امتی (القضاعی، 1407، 2، 275؛ الهلالی، بیتا: 127).
3) انما مثل اهلبیتی فیکم (الطبرانی، 1405، 2: 22؛ الصفار، 1404: 317).
4) ألا إنّ مثل اهلبیتی فیکم (حاکم نیشابوری، همان، 3: 163؛ خزاز قمی، 1401: 38).
تعبیرهای مربوط به بخش پایانی حدیث عبارتند از:
1) من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق (حاکم نیشابوری، همان، 3: 163).
2) من رکبها سلم و من ترکها غرق (هیثمی، 1414، 9: 168).
3) من دخل فیها نجی و من تخلف عنهاغرق (الطبرسی، 1386، 1: 407؛ مجلسی، 1403، 44: 76).
4) من رکبها نجی و من تخلف عنها هلک (المتقی الهندی، 1998، 12: 98؛ المناوی، 1356، 2: 658؛ خزاز قمی، همان: 38).
5) من رکبها نجی و من تخلف عنها زج فی النار (شیخ صدوق، 1404، 1: 30؛ الغازی، 1418: 146).
6) من رکبها نجی و من تخلف عنها هوی (الطبری،1420: 59؛ مجلسی، همان، 74: 276).
7) من رکبها نجی و من رغب عنها هلک (الکراجکی، 1410: 215؛ مجلسی، همان، 27: 113).
عبارت «مثل اهلبیتی فیکم کسفینة نوح من رکبها نجی ومن تخلف عنها غرق» مشهورترین نقل حدیث سفینه به شمار میرود (زید بن علی، بیتا: 30؛ صالحی الشامی، 1414، 11: 11؛ شیخ صدوق، 1405: 329؛ الطبرانی، 1415، 5: 306؛ خطیب بغدادی، 1417، 12: 90).
چنانکه مشاهده میشود تفاوتهائی که در حدیث سفینه وجود دارد، معنا و مفاد حدیث را تغییر نمیدهد و از این جهت مشکلی وجود ندارد.
راویان حدیث سفینه
حدیث سفینه در منابع روایی شیعه و اهل سنت، از نه نفر از صحابه - غیر از پنج نفر از امامان اهل بیت: امیرالمؤمنین، امام حسن، امام سجاد، امام صادق و امام رضا:-روایت شده است. صحابه پیامبر عبارتند از: ابوذر غفاری، مقداد، ابوسعید خدری، عبدالله بن عباس، انس بن مالک، سلمةبن اکوع، عبدالله بن زبیر، عمرو بن العاص، ابوموسی اشعری. تعداد فراوانی از تابعین حدیث سفینه را روایت کرده، و تعداد بسیاری از عالمان بزرگ شیعه و سنی نیزحدیث را درکتابهای روایی یا تاریخی نقل کردهاند.
الف) محدثان شیعی
1) داود بن سلیمان غازی (203ق)، مسند الرضا7: 146؛
2) محمدبن حسن صفار (290ق)، بصائر الدرجات: 317؛
3) عبدالله بن جعفر حمیری (ق3)، قرب الاسناد: 8؛
4) محمد بن جریر بن رستم طبری(شیعی) (ق4)، المسترشد:260؛
5) شیخ صدوق (381ق)، عیون اخبار الرضا7،1 :30؛
6) محمدبن ابراهیم نعمانی (380ق)، الغیبة: 44؛
7) ابن شعبه حرانی (ق4)، تحف العقول: 113؛
8) علی بن محمد خزاز قمی (400ق)، کفایةالاثر: 33 و 177؛
9) احمد بن عیاش (401ق)، مقتضب الاثر: 9و15و25؛
10) ابوالصلاح حلبی (447ق)، کافی:97-98؛
11) شیخ طوسی (460ق)، الامالی: 60 و349 و459 و 482 و 513؛
12) شیخ طبرسی (548ق)، الاحتجاج، 1: 607؛
13) ابوجعفر طبری، محمد بن ابی القاسم (525ق)، بشارةالمصطفی: 145؛
14) ابن بطریق حلّی (600ق)، العمده: 359؛
15) سید بن طاووس (664ق)، الطرائف،1: 190؛
16) ابن محمد سبزواری (ق7)، جامع الاخبار:513؛
17) ابن جبر (ق7)، نهج الایمان: 594-595و695؛
18) علامه حلی (726ق)، کشف الیقین: 322؛
19) دیلمی (ق8)، ارشاد القلوب، 2: 233؛
20) ابن ابیجمهور احسائی (880ق)، غوالی اللآلی، 4: 85؛
21) والد بهائی عاملی (984ق)، وصول الاخیار: 48)؛
22) ملا محمد صالح مازندرانی (1081ق)، شرح اصول کافی: 7،214؛
23) فیض کاشانی (1090ق)، نوادر الاخبار:415؛
24) محمد طاهر قمی (1098ق)، الاربعین،1: 235؛
25) علامه مجلسی (1111ق)، مرآةالعقول، 5: 76؛ بحارالانوار، 44: 70- 76 و 22: 408 و 23: 119 و 105 و 125و...؛
26) ماحوزی (1121ق)، الاربعین: 73-76؛
27) محدث نوری (1320ق)، مستدرک الوسائل، 3: 28و... .
ب) محدثان سنی
1) احمدبن حنبل (241ق)، فضائل الصحابه، 2: 785؛
2) حسن بن خلف (246ق)، الثامن من اجزاء ابی علی شاذان،1 :18و19؛
3) فاکهی (272ق)، اخبار مکه، 3: 112؛
4) بزار (292ق)، مسند بزار(البحر الزخار)، 9: 343؛
5) دولابی (310ق)، الکنی و الاسماء، 1: 232؛
6) طبرانی (360ق)، المعجم الصغیر، 1: 240 و2: 86؛ المعجم الاوسط، 5: 354 و 6: 85؛ المعجم الکبیر، 3: 46-12 و 45: 34؛
7) آجری (360ق)، الشریعه، 4: 1677؛
8) ابوشیخ اصفهانی (369ق)، الامثال فی الحدیث: 385؛
9) حاکم نیشابوری (405ق)، المستدرک علی الصحیحین، 2: 373 و 3: 163؛
10) ابونعیم اصفهانی (430 ق)، حلیة الاولیاء، 4: 306؛
11) ابن بشران بغدادی (430ق)، امالی، 2: 298؛
12) ابن سلامه (454ق)، مسند الشهاب، 2: 273؛
13) خطیب بغدادی (463ق)، المتفق والمفترق:676؛
14) ابن مغازلی (483ق)، مناقب امیرالمؤمنین7، 1: 187-189؛
15) ابن طاهر مقدسی (507ق)، ذخیرة الحفاظ، 2: 1001 و 962؛
16) کعبی مارستان ( 535ق)، المشیخة الکبری، 2: 393؛
17) ابن مقرب (563ق)، اربعون حدیث :55؛
18) ابوطاهر اصفهانی (576ق)، العاشر من المشیخة البغدادیة: 36؛
19) ابن اثیر جزری (606ق)، النهایة فی غریب الحدیث، 2: 298؛
20) ابن کثیر دمشقی (774ق)، جامع المسانید، 9: 394 و 406 و 485؛
21) علی بن ابی بکرهیثمی (807ق)، مجمع الزوائد، 9: 168؛ کشف الاستار، 3: 222؛
22) بوصیری (840ق)، اتحاف الخیرة، 7: 229؛
23) ابن حجر عسقلانی (852ق)، المطالب العالیه، 16: 219-220؛
24) سخاوی (902ق)، البلدانیات: 186؛
25) سیوطی (911ق)، الجامع الصغیر، 1: 373 و 2: 533؛ جامعالاحادیث، 9: 256؛
26) یوسف النهبانی، الفتح الکبیر، 1: 384،3؛
27) متقی هندی (975ق)، کنزالعمال، 2: 435.
متکلمان، مفسران، سیرهنویسان، تراجم نویسان و مورخان اسلامی نیز در قرون مختلف این حدیث را در آثار خود آورده ودرباره آن سخن گفتهاند.
بلکه شهرت حدیث سفینه به حدی است که در کتابهای لغت نیز مورد توجه واقع شده است. چنانکه ادیبان وشاعران مسلمان (عربزبان و پارسی زبان و...) نیز آن را به نظم آوردهاند.
طرق حدیث سفینه
الف) روایت امیرالمؤمنین7 از رسول اکرم9 به چهار طریق:
1) سلیم بن قیس از حسن بن ابی الحسن بصری از امیرالمؤمنین7 از رسول اکرم9 (الهلالی، بیتا: 128).
2) معاویة بن هاشم از عمار از اعمش از منهال از عبدالله بن حارث از امیرالمؤمنین7 (المصنف، بیتا، 6: 372).
3) بکربن عبدالله بن حبیب از تمیم بن بهلول ازسلیمان بن حکیم از ثور بن یزید از مکحول از امیرالمؤمنین7 از رسول اکرم9 (شیخ صدوق، بیتا[الف]: 573).
4) اسماعیل بن أبان از صباح بن یحیی مزنی از اعمش از منهال بن عمرو از عباد بن عبدالله از امیرالمؤمنین7 (شیخ مفید، بیتا: 145).
ب) روایت امام حسن مجتبی7 از رسول اکرم9 به سه طریق:
5) الشعبی و ابی مخنف و یزید بن ابی حبیب مصری (جمیعا) از امام حسن مجتبی7 از رسول اکرم9( مجلسی، همان، 44: 76؛ طبرسی، 1386، 1: 407).
ج) روایت امام سجاد7 از رسول اکرم9 به یک طریق:
6) سلیم بن قیس در حضور ابوالطفیل (عامربن واثله) و عمر بن ابی سلمه از امام سجاد7 از رسول اکرم9 (الهلالی، همان: 127).
د) روایت امام صادق7از آباء گرام از رسول اکرم9 به یک طریق:
7) قاضی نعمان مغربی با سند خود از امام صادق7از آباءگرام از رسول اکرم9(التمیمی المغربی، بیتا:، 3: 3).
ذ) روایت امام رضا7 از آباء گرام از رسول اکرم9 به دو طریق:
8) شیخ مفید از شیخ صدوق از حسن بن محمد رازی از علی بن مهرویه قزوینی از داودبن سلیمان غازی از امام رضا7از آباءگرام از رسول اکرم9 (الغازی، 1418: 146).
9) محمد بن علی بن شاه از ابوبکر بن محمد بن عبدالله از عبدالله بن احمد بن عامر از احمد بن عامر بن سلیمان طائی از امام رضا7 از آباءگرام: از رسول اکرم9 (شیخ صدوق، 1404، 1: 30).
ر) روایت ابوسعید خدری از رسول اکرم9 به دو طریق:
10) احمد بن ابی حازم مدنی از عمران بن محمد از محمد بن سعید از سعید بن مسیب از ابوسعید خدری از رسول اکرم9 (خزاز قمی، همان: 34).
11) عبدالرحمان بن ابی حماد از ابی سلمه از عطیه از ابوسعید خدری از رسول اکرم9 (طبرانی، 1405، 2: 22).
ز) روایت مقداد از رسول اکرم(ص)به یک طریق:
12) سلیم بن قیس از حسن بن ابی الحسن بصری از مقداد از رسول اکرم9 (الهلالی، همان: 128).
ژ) روایت ابن عباس از رسول اکرم9 به چهار طریق:
13) از محمد بن خالد از غیاث بن ابراهیم از ثابت بن دینار از سعد بن طریف از سعید بن جبیر از ابن عباس از رسول اکرم9 (ابنفهد حلی، 1406: 620).
14) علی بن سعید الداری از محمد بن خزیمه از مسلم بن ابراهیم از حسن بن ابی جعفر از عمرو بن مالک از ابی الجوزاء از ابن عباس از رسول اکرم9 (جرجانی، 1409، 2: 306).
15) بشر بن مفضل از رشید از مهدی از منصور از پدرش از جدش از ابن عباس از رسول اکرم9 (الاسدی، 1407: 359).
16) محمد بن عبدالعزیز از سلیمان بن ابراهیم از حسن بن ابی جعفر از ابو الصهباء از سعید بن جبیر از ابن عباس (الطبرانی، 1415[الف]، 3: 46).
س) روایت ابوذر غفاری از رسول اکرم(ص)به بیست وهشت طریق:
17) حسن بن حسین عُرنی از علی بن حسن عبدری از محمد بن رستم از ابی الصامت الضبی از زاذان بن عمر از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (ابنالابّار، 1421، 1: 86).
18) مسلم بن ابراهیم از حسن بن ابی جعفر از علی بن زید بن جدعان از سعید بن مسیب از ابوذر غفاری از رسول اکرم9(ذهبی، 1995، 1: 482).
19) ابوسلمه از عطیه از سعید بن مسیب از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (التمیمی المغربی، همان، 3: 3).
20) سوید از مفضل از ابی اسحاق از حنش بن معتمر کنانی از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (ذهبی، همان، 4: 167).
21) فضلبن شاذان از عبیداللهبن موسی از اسرائیل از ابیاسحاق از حنشبن معتمر از ابوذر از رسول خدا9 (شیخ صدوق، 1405: 239).
22) محمدبن عثمان بن ابی شیبه از اودی از علی بن حکیم از عمرو بن ثابت از سماک بن حرب از حنش بن معتمر از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (الطبرانی، 1415، 6: 85).
23) ابوبکربن ابیداود ازعباد بنیعقوب از عمرو بن ثابت از ابیاسحاق ازحنش بن معتمر از ابوذر از رسول اکرم9 (آجری، 1420، 5: 2215).
24) عبداللهبن داهر رازی از عبداللهبنعبدالقدوس از اعمش از ابیاسحاق از حنشبن معتمر از ابوذر از رسولخدا9(ابنالمغازی،1424: 190).
25) محمدبنحمید رازی از عبداللهبن عبدالقدوس از اعمش از ابیاسحاق از حنشبن معتمر از ابوذر از رسولخدا9(طبرانی، 1405، 1: 139).
26) میمون بن اسحاق هاشمی از احمدبن عبدالجباراز یونس بن بکیر از مفضل بن صالح از ابی اسحاق از حنش بن معتمر از ابوذر غفاری از رسول اکرم9(حاکم نیشابوری، همان، 2: 343).
27) عباس بن ابراهیم قراطیسی از محمدبن اسماعیل احمسی از مفضل بن صالح از ابی اسحاق از حنش بن معتمرازابوذر غفاری از رسول اکرم9 (همان، 3: 163).
28) ابن اسحاق از محمدبن حسن سلولی از صالح بن ابی اسود از ابان بن تغلب از حنش بن معتمر از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (شیخ طوسی، 1414: 349).
29) ابراهیم بن عبدالله بصری از ابی عتاب دلال از عمرو بن ابی مقدام از ابواسحاق همدانی از حنش بن معتمر از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (ابنالمغازی، 1: 296).
30) سلیم بن قیس از سعید بن مسیب از ابوذر غفاری از رسولخدا9 (الهلالی، همان: 128).
31) سلیم بن قیس از حنش بن معتمر از ابوذر غفاری از رسولخدا9 (همان).
32) سلیم بن قیس از حسن بن ابوالحسن بصری از ابوذر غفاری ازرسول اکرم9 (همان).
33) سلیم بن قیس ازعلقمه بن قیس از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (همان).
34) سلیم بن قیس ازابوظبیان جنبی از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (همان).
35) سلیم بن قیس از عبدالرحمن بن ابی لیلی از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (همان).
36) سلیم بن قیس از ابوالطفیل از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (همان).
37) سلیم بن قیس از عمر بن ابی سلمه از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (همان).
38) عبدالله بن عبدالرحمن بن اصم از فضیل بن یسار از وهب بن عبدالله الضباء از ابوحرب بن الاسود دوئلی از پدرش ابوالاسود دوئلی از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (طبرسی، 1392، 1: 469).
39) عصام بن حمید از فضیل رسّان از ابوعمرو از حذیفه بن اسید از ابوذر غفاری از رسول اکرم،9(مجلسی، همان، 22: 408).
40) ابوبکر محمدبن عمر از علی بن عباس ولید از ابن عثمان حضرمی از اعمش از مورق عجلی از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (شیخ طوسی، همان: 733).
41) ابراهیم بن محمد ثقفی از عباد بن یعقوب ازحکم بن ظهیر از ابواسحاق از رافع غلام ابوذر از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (همان: 60).
42) مخول بن ابراهیم از عبدالرحمن بن اسود از علی بن حزور از ابی عمر بزار از رافع غلام ابوذر از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (همان: 482).
43) ابویعلی از عبدالله بن عمربن ابان از عبدالکریم بن هلال قرشی از اسلم مکی از ابوالطفیل (عامر بن واثله) از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (ابوالشیخ اصفهانی، 1987، 1: 385).
44) حسن بن محبوب به اسناد خود اززیّان بن عمرانه از ابوذر غفاری از رسول اکرم9(التمیمی المغربی، 2: 502).
45) هارون بن عبدالله بزار از سیاربن حاتم از جعفربن سلیمان ضبعی از ابوهارون عبدی از شخصی (عن شیخ) از ابوذر غفاری از رسول اکرم9 (آجری، همان، 5: 2214).
ح) روایت عمروبن عاص از رسول اکرم9 به یک طریق:
46) قاضی نعمان مغربی به اسناد خود ازعمرو بن عاص از رسول اکرم9 (التمیمی المغربی، همان: 405).
چ) روایت ابوموسی اشعری از رسول اکرم9 به یک طریق:
47) قاضی نعمان مغربی به اسناد خود ابوموسی اشعری از رسول اکرم9 (همان).
خ) روایت سلمة بن اکوع از رسول اکرم9 به یک طریق:
48) محمد بن محمد باغندی از سوید از عمروبن ثابت از موسی بن عبیدة از ایاس بن سلمه از سلمةبن اکوع از رسول اکرم9 (ابن مغازلی، همان: 188).
ک) روایت عبدالله بن زبیر از رسول اکرم9 به یک طریق:
49) یحیی بن معلی از ابن ابی مریم از ابن لهیعه از ابی الاسوداز عامر بن عبدالله بن زبیر از پدرش عبدالله بن زبیراز رسول اکرم9 (هیثمی، 1399، 3: 222؛ همو، 1414، 9: 169).
گ) روایت انس بن مالک از رسول اکرم9 به یک طریق:
50) محمد بن سلیمان باغندی از ابوسهیل قطیعی از حماد بن زید و عیسی بن واقد از ابان بن ابی عیاش از انس بن مالک از رسول اکرم9(خطیب بغدادی، 1417، 12: 91).
تواتر وصحت حدیث سفینه
با ملاحظه طرق فوقالذکر (چهارده طریق مختلف در تمام طبقات و طرق بسیاری که متداخلاند) کثرت طرق ثابت میشود و با کثرت طرق، تواتر حدیث ثابت است، و در صحت حدیث متواتر تردیدی نیست.
یازده نفراز صحابه در طبقه اول حدیث قرار دارند. دو نفر از امامان اهلبیت:: امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی8و نُه نفر از دیگر صحابه پیامبر9 (ابوذر غفاری، ابوسعیدخدری، عبدالله بن عباس، انس بن مالک، سلمةبن اکوع، عبدالله بن زبیر، مقداد، عمروبن العاص و ابوموسی اشعری). سه نفر از امامان اهلبیت: -امام سجاد، امام صادق و امام رضا:- و بیست و هفت نفر از تابعین، در طبقه دوم (ابوالطفیل عامر بن واثله، حسن بن ابی الحسن بصری، عبدالله بن حارث، مکحول، عباد بن عبدالله اسدی، ابی مخنف، یزیدبن ابی حبیب مصری، حنش بن معتمر، حذیفةبن اسید، زیان ین عمرانه، سعیدبن مسیب، سعیدبن جبیر، رافع غلام ابوذر، مورق عجلی، سلیم بن قیس، عطیةبن ابی سعید، عامربن عبدالله، ابی الجوزاء، ابان بن ابی عیاش، علقمة بن قیس، ابوظبیان جنبی، عبدالرحمن ابی لیلی، عمر بن ابی سلمة، ابوالاسود دوئلی، ایاس بن سلمة، اسلم مکی وزاذان بن عمر). بنابراین در صدور حدیث از رسول گرامی9 جای هیچ تردیدی نیست.
حاکم نیشابوری در المستدرک،2/373، عیدروس یمنی درالعقد النبوی،احمدزینی دحلان درالفضل المبین،کافی تونسی در السیف الیمانی المسلول (رک:تشیید المراجعات1/133) همگی حدیث را صحیح دانستهاند.
حافظ سخاوی در استجلاب ارتقاءالغرف2 /482، ابن حجرهیتمی در الصواعق المحرقه 2/445-446، سمهودی در جواهر العقدین 359، ولی الله لکهنوی درمرآةالمؤمنین (عبقات23/918)، علاوه بر اعتراف به کثرت طرق، بعض طرق راتقویت کنندة بعض دیگرنیز دانستهاند.
سیوطی در کتب متعدد خود از جمله: الدر المنثور 4/439، الجامع الصغیر 1/208 ،2/292، خصائص الکبری 2/466، و طبرانی در هر سه معجم خود حدیث را با طرق متعددآوردهاند.
محمدبن علی صبان مصری در اسعاف الراغبین (تشیید المراجعات 3/955)، مناوی درفیض القدیر 2/519و5/517، ابن مغازلی در المناقب 187-189، به کثرت طرق حدیث اعتراف کردهاند.
محمدبن جریر طبری در تهذیب الآثار (عبقات 23/920)، میرزا معتمدخان در نزل الابرار (عبقات 23/950) با توجه به این که متعهد شدهاند در کتب خود جز احادیث صحیح نقل نکنند، حدیث سفینه را آوردهاند.
شواهد دیگری نیز بر صحت حدیث وجود دارد که مجال طرح آنها نیست (رک: سیوطی، 1993، 1: 174؛ متقی هندی، 1998، 2: 435؛ ابنجوزی، بیتا: 122؛ القندوزی، 1294، 1: 5 و 67 و 318؛ میرحامد حسین، 1366، 23: 973).
شبهه سندی حدیث و پاسخ آن
با وجود درجة بالای اعتبار حدیث، حتی نزد عامه، ایجاد شبهه ابنتیمیه و البانی در صدور حدیث سفینه جای تعجب است! ابنتیمیه بدون هیچ دلیل و مدرکی، مدعی شده حدیث سفینه سند صحیح ندارد، در منبع معتبری نیامده، و نقلکنندگان آن مانند هیزمکشان شب، راوی احادث مجعولاند (ابنتیمیه، 1046، 7: 395).
در پاسخ او، سخن علامه میرحامد حسین کافی است. وی پس از ذکر نام بسیاری از علمای بزرگ اهلسنت و کتب معتبرآنان که حدیث سفینه را نقل کردهاند، میپرسد:
اگر این بزرگان هیزمکشان شب و راوی احادیث مجعولاند، پس بهکدام محدّث باید اعتماد کرد؟ (میرحامد حسین، 1366، 23: 914).
اما البانی ادعا کرده است که حدیث سفینه ضعف شدید دارد، و کثرت طرق هم موجب تقویت آن نیست. وی سپس بعضی از طرق حدیث را بررسی و نقد کرده است. این ادعای البانی به چند دلیل باطل است:
اولاً: البانی از مجموع پنجاه طریق (مختلف و متداخل) فوقالذکر، تنها به تعداد معدودی اشاره کرده است، (طرق 11، 16، 18، 24، 26، 27، 43، 48 و 49) در حالیکه بسیاری از آن پنجاه طریق، در کتب معتبر اهلسنت نیز آمده است، مانند طریق: 2، 14، 15، 17، 20، 22، 23، 25، 45 و 50.
ثانیاً: راویانی که البانی مدعی ضعف آنهاست، و از آنجهت حدیث را ضعیف شمرده، بعضی در واقع ضعفی متوجه آنان نیست، و بعضی هم اگر مبتلا به ضعفی باشند، -چنانکه در ادامه خواهد آمد- به گونهای نیست که صلاحیّتِ تقویت توسط سایر طرق را نداشته باشند.
توضیح اینکه البانی همچون دیگر عالمان حدیث، حدیث ضعیف را با شرائطی به وسیله کثرت طرق قابل تقویت میداند. شرط البانی این است که ضعف روات ناشی از ضعف حافظه باشد، نه متهم بودن در دین یا صداقت (البانی، 1420) و بررسی پیشرو نشان خواهد داد که در صداقت و تدیّن هیچیک از راویانی که البانی مدعی ضعف آنهاست، تردیدی وجود ندارد.
ثالثاً: البانی بر اساس قاعده پیشگفته، روایات بسیاری را تصحیح یا تحسین نموده است که راویان آنها، همان کسانی هستند که در حدیث سفینه آنان را تضعیف نموده است (ابنحنبلی، 1408، 1: 50؛ البانی، 1415، 4: 132؛ 5: 535).
اکنون به بررسی برخی از طرق حدیث که البانی مدعی ضعف آنهاست، میپردازیم.
البانی حدیث ابوسعید خدری (طریق 11) را بهخاطر عطیه عوفی تضعیف کرده است (البانی، 1412، 10: 5).
اما عطیه عوفی از مشاهیر تابعین (الذهبی، 1405، 5: 325) و از شیعیان مشهور و راوی حدیث از ابوسعید خدری است. وی بهجهت آنکه از سبّ امیرالمؤمنین7 خودداری کرد به400 ضربه شلاق و تراشیدن سر و ریش مجازات شد (زرکلی، 2002، 4: 237؛ ابنسعد، 1410، 6: 305؛ عسقلانی، 1326، 7: 22).
بعضی از اهلسنت عطیه را جرح، امّا بعض دیگر او را توثیق کردهاند. کسانی که در جرح او سخن گفتهاند، سبب جرح او را سه چیز دانستهاند: تدلیس، تشیع و روایت احادیث منکر. سبب تدلیس وجود روایتی است که فقط محمدبن سائب کلبی آن را نقل کرده است- کلبی مدعی است که عطیه به او گفته است: من احادیث تو را با کنیه ابوسعید نقل کردهام (ابنحبان، 1396، 2: 177). در حالی که:
اولاً: کلبی متهم به کذب است و لذا اعتباری به این روایت نیست (السلامی، 1407، 2: 823؛ ممدوح، 1416: 148).
ثانیاً: بر فرض صحت چنین روایتی، اقدام عطیه از معاریض است، نه از مصادیق کذب (آمدی، بیتا، 2: 90؛ ابن دقیق، بیتا، 1: 20).
ثالثاً: آنچه به عطیه نسبت داده شده است، -بر فرض صحت- شخصیتهای معروفی مانند سفیان ثوری و مروان بن معاویة فزارى نیز مرتکب شدهاند، امّا کسی آنان را جرح نکرده و از عدالت ساقط ننموده است (ممدوح، 1416: 151-152).
چنانکه جرح به سبب تشیع نیز مردود است، بهخصوص که از کسانی چون جوزجانی صورت گرفته باشد، که به شدت نصب و عداوت نسبت به شیعیان معروف است (عسقلانی، 1406، 1: 16[مقدمه]).
جرح بهخاطر روایت نمودن احادیث منکر نیز مردود است، زیرا در کتب رجال جز یک حدیث که ابنعدی ناقل آن است مورد دیگری در این خصوص یافت نشده است (جرجانی، 1409، 7: 84). در این مورد هم حق با عطیه است، زیرا آن اضافهای که ظاهراً ابنعدی بهخاطر آن، عطیه را منکر الحدیث میشمارد (و إن أبابکر و عمر منهم و أنعما) ابیالوداک نیز از ابوسعید خدری روایت کرده است (ابنحنبل، 1403، 1: 169؛ همو، 1421، 18: 133). در حالیکه ابیالوداک را ثقه میدانند (العسقلانی، 1326، 2: 60). بر فرض که عطیه مقصر باشد، نقل تنها یک حدیث منکر، سبب تضعیف راوی و اسقاط سایر احادیث او نخواهد بود، بهخصوص که عطیه از مکثرین است (ممدوح، 1416ک 144-176).
اما از طرف دیگر، ترمذی در موارد بسیاری حدیث عطیه را حسن دانسته (البانی، 1415، 3: 346)، هیثمی (1414، 5: 74) ابنسعد (1410، 6: 305) و ابنحبان (العسقلانی، 1326، 7: 21) او را توثیق کردهاند. یحیی بن معین او را صالح دانسته (ابنابیحاتم، 1271، 6: 383) و ابنحجر با تعبیر صدوق از او یاد کرده است (العسقلانی، 1406، 1: 678).
اکنون با توجه به این موقعیت عطیه:
اولاً: اگر البانی حدیث او را صحیح هم نداند، دستکم طبق قاعدهای که خودش قبول دارد، بهوسیله طرق دیگر قابل تقویت و تحسین است.
ثانیاً:حدیث ابیسعید خدری از طریق غیر عطیه نیز (سعید بن مسیب، طریق 10)روایت شده است، بنابراین شبهه تدلیس عطیه در حدیث سفینه قطعاً منتفی است.
ثالثاً: البانی در احادیث دیگر ضعف (ادعایی) عطیه را بهخاطر وجود طرق دیگر جبران و تحسین کرده است (البانی، 1415، 9: 88؛ 24: 26؛ همو، 1412، 3: 658).
رابعاً: عجیب است که البانی حدیث: «ان اهل الدرجات العلی یراهم من اسفل منهم کما یری الکوکب الطالع فی الافق من آفاق السماءو ان ابابکر و عمر منهم» که عطیه از ابو سعید خدری از رسول اکرم9 نقل کرده را صحیح شمرده است (البانی، بیتا[الف]، 1: 168)، اما وقتی به حدیث سفینه میرسد آن را بخاطر عطیه مبتلا به ضعف شدید و غیر قابل تقویت میداند!
البانی حدیث ابنعباس را نیز بهخاطر حسن بن ابی جعفر (طریق 16) تضعیف کرده است.
حسن ابی جعفر در کتب تراجم اهلسنت با تعابیری چون: صدوق، شیخ صالح، فاضل، خیار عبادالله، خیارالناس، من المتعبدین مستجاب الدعوة، لایتعمد الکذب، و دارای احادیث صالحه، توثیق شده است(ابنابیحاتم، 1271، 3: 29؛ جرجانی، 1409، 3: 133؛ ابنحبان، 1396، 1: 236؛ المزی، 1400، 6: 76؛ ذهبی، 1995، 1: 483). البته در جرح او نیز تعابیری چون: منکر الحدیث، لیس بقوی فی الحدیث و غافل از صنعت حدیث بکار رفته است.(همان).
با توجه به تعابیر بکار رفته در توثیق حسن بن ابی جعفر، بر فرض اگر کسی او را ضعیف هم بشمارد:
اولاً: قاعده پیش گفته (متابعت شدن و تقویت بهوسیله طرق دیگر) در مورد ایشان جاری شده و حدیث را به مرتبه حسن میرساند.
ثانیاً: روایت ابن عباس که البانی آن را از طریق حسن بن ابی جعفرنقل کرده، دو طریق دیگر هم دارد (طریق13و 15) که البانی سخنی از آنها به میان نیاورده است، بهخصوص که طریق 15در منابع اهلسنت نیز آمده است (ابنمغازلی، 1424: 188).
ثالثاً: البانی در احادیث دیگری، طریق حسن بن ابی جعفر را حسن دانسته (البانی، 1415، 2: 392)، و در احادیث دیگر صحیح شمرده است (همان، 3: 409). این تغییر روش البانی نیز جای تأمل و تعجب دارد!
البانی حدیث ابوذر غفاری را بهخاطر حسن بن ابی جعفر و علی بن زید بن جدعان در طریق 18 و بهخاطر عبدالله بن عبد القدوس و عبدالله بن داهر رازی و ابی اسحاق و حنش بن معتمر در طریق 24 تضعیف کرده است.
او همچنین در ادامه، طریق 26 را بهعنوان متابع این دو طریق معرفی کرده، لکن این متابعت را بهخاطر تضعیف مفضل بن صالح بیفایده دانسته است (البانی، 1412، 10: 5).
در پاسخ این سخن باید گفت:
اولاً: غیر از این سه طریق، بیست و هفت طریق دیگر نیز برای حدیث ابوذر غفاری در منابع روایی آمده است(طرق17 الی 45). بعضی از این طرق مسقل و بعضی متداخلاند. ده طریق از این بیست و هفت طریق در منابع معتبر اهلسنت نیز آمده است. در پانزده طریق از طرق مذکور هیچیک از راویانی که البانی مدعی ضعف آنهاست، وجود ندارند. با این وجود، اینکه چرا البانی اشارهای به این طرق نکرده است، جای تأمل است؟ البته طریق 43 را با تعبیر «ثم رأیت للحدیث طریقا ثالثا...» نقل کرده، اما جای تعجب است که در اثبات یا نفی آن هیچ نظری نداده است؟
ثانیاً: راویانی که البانی آنها را در طریق ابوذر غفاری ضعیف شمرده، یا اصلاً ضعفی ندارند، یا در ضعف آنها اغراق شده است.
علی بن زیدبن جدعان، از فقیهان و راویان بزرگ شیعه است. روایات او در منابع روایی معتبر اهلسنت، مانند صحیح مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه و...آمده، و در کتب تراجم، با تعابیر مختلف توثیق شده است، تعابیری چون: الامام العالم الکبیر، صدوق،ثقه، صالح الحدیث، یکتب حدیثه، لابأس به، احد الحفاظ، کان کثیر الحدیث، من فقهاءالبصره، یُصلّ اللیل کله، مااختلط قط. چنانکه در بین تعابیری که در قدح او است،«کان یغلی فی التشیع، لم احمل عنه فانه کان رافضیا» نیز وجود دارد (ذهبی، 1405، 5: 206؛ المزی، 1400، 20: 434؛ جرجانی، همان، 5: 196).
البانی روایات دیگری از علی بن زید را با تعابیری چون «لکنه قد توبع، لکن یقو به حدیث التالی، هذا اسناد لابأس به فی المتابعات، بعضهم یحسن حدیثه، حدیثه حسن فی الشواهد» تحسین نموده است (البانی، 1415، 1: 587؛ 1: 887؛ 4: 100؛ همو، 1421، 1: 52).
عبدالله بن عبدالقدوس نیز از راویان شیعی است که روایات او در منابع معتبر روائی اهلسنت آمده است. بخاری به روایت او استشهاد کرده، و در کتب تراجم با تعبیر ثقه و صدوق از او یاد شده است. از طرف دیگر در قدح او نیز تعابیری چون رافضی خبیث و عامة ما یروی فی فضائل اهلالبیت نیز بهچشم میخورد (ابنجوزی، 1406، 2: 130؛ جرجانی، همان، 5: 328؛ عسقلانی، 1326، 5: 265؛ المزی، 1400، 15: 243).
البانی برای تحسین و تصحیح روایات دیگرِ ابن عبدالقدوس از تعابیر: «فمثله یستشهد به، خطأوه مأمون بالمتابعات او الشواهد، صحیح و حسن لغیره» استفاده کرده است (همو، 1415، 5: 202؛ همو، 1412، 3: 357؛ همو، بیتا[ب]، 5: 212).
عبدالله بن داهر رازی از دیگر راویان شیعی است که روایاتی از او در منابع معتبر روائی اهلسنت موجود است. وی با تعبیر «شیخ صدوق» تعدیل، و با تعابیری چون رافضی خبیث، عامة ما یرویه فی فضائل علی7، تضعیف شده است (عقیلی، 1404، 2: 250؛ ابنجوزی، 1406، 2: 121؛ خطیب بغدادی، همان، 9: 460؛ عسقلانی، 1406، 3: 283).
اینکه چرا البانی عبدالله بن داهر را شرور مینامد، و چرا شر او را بیشتر از عبدالله بن عبدالقدوس میشمارد، معلوم نیست؟ آیا صرف اینکه عقیلی او را رافضیِ خبیث نامیده، یا ابنعدی گفته عموم روایات او درباره امام علی7 است، یا ابنجوزی و ذهبی او را متهم به وضع کردهاند، برای طرح این اتهام کافی است؟(البانی، 1412، 1: 631، 6: 85).
ابو اسحاق سبیعی (عمرو بن عبدالله) که ابنقتیبه (1922، 1: 624) و شهرستانی (بیتا، 1: 190) او را از بزرگان شیعه میشمارند، از تابعین مشهور نزد اهلسنت است، و با تعابیری چون: ثقه، امام تابعین کوفه و اثبات آنان، ختم کننده قرآن در هر سه روز، صوّام، قوّام، کثیر الروایة، رجالی، راوی از سی و هشت صحابی و خوشحافظه توثیق شده است (العجلی، 1405، 1: 366؛ العسقلانی، 1326، 8: 57؛ ذهبی، 1995، 3: 270؛ ابنابی حاتم، 1271، 6ک 242).
البانی ابواسحاق را مدلس و مختلط میداند، در حالیکه از تراجم نگاران، کسی تدلیس سبیعی را مطرح نکرده، و مسأله اختلاط در ایام پیری را هم ذهبی صریحاً نفی کرده است (ذهبی، 1995، 3: 270). علاوه بر این، البانی در موارد فراوانی، حدیث ابواسحاق را صحیح و او را توثیق کرده است (البانی، 1415، 5: 55؛ 12: 472؛ همو، 1405[الف]، 3: 82).
حنش بن معتمر کنانی از اصحاب امیرالمؤمنین7 (خوئی، 1413، 7ک 232) با تعابیری چون: صالح، ثقة، قوی، لابأسبه، توثیق شده است. امّا به زعم بعضی مانند ابنحبان چون احادیثی از امام علی7 نقل کرده، که شباهت به حدیث ثقات ندارد، حدیثش فاقد حجت است! (عسقلانی، 1415[الف]، 2: 184؛ ابنابیحاتم، 1271، 3: 291؛ ابنحبّان، 1396، 1: 269، المزی، 1400، 7: 432).
در حالیکه خود البانی در موارد متعددی حنش را با لفظ «صدوق» توثیق کرده و احادیثش را حسن و قابل متابعت شمرده است (البانی، 1415، 2: 478؛ همو، 1412، 13: 755؛ همو، 1405[الف]، 3: 210).
مفضل بن صالح نیز که البانی او را در شمار ضعفاء، آورده است، به اعتراف خود البانی از رجال حدیث ترمذی است (البانی، 1412، 10: 8) و به تصریح حاکم روایتش بر شرط مسلم نیز هست (حاکم نیشابوری، همان، 2: 373). مهمترین نقطه ضعف ادعایی برای ایشان این است که «منکرالحدیث» است، یعنی احادیث ناشناخته و غیر معروف نقل کرده است! بارزترین شاهد این ادعا از نظر آنان حدیث جابر است. مفضل نقل کرده است که جابر خدمت امام مجتبی7 رسید، سلام پیامبراکرم9 را به حضرت رسانید و درخواست کرد شکم مبارک را آشکار سازد. آنگاه شکم خود را برشکم حضرت چسبانید (ابنابیحاتم، 1271، 8: 317؛ عقیلی، همان، 8: 410؛ جرجانی، همان، 8: 154). البانی در ادامه اظهار نظر ذهبی را آورده که گفته: حدیث سفینه نوح از حدیث جابر انکر و انکر است! (البانی، 1412، 10: 7).
حال با توجه به بررسی انجام شده نسبت به راویانی که البانی مدعی ضعف آنها و روایتشان است -حتی اگر ادعای ضعف درست باشد- آیا نمیتوان به این جمعبندی رسید که براساس مبنا و شرائط مورد قبول خود البانی نیز این روایات قابلیّت تقویت و متابع واقع شدن را دارند؟. بنابراین طرد این روایات بیدلیل و خلاف اصل پذیرفته شده البانی است.
مفاد و مدلول حدیث سفینه
همانگونه که حدیث سفینه به لحاظ سندی از جایگاه ویژهای برخوردار است، به لحاظ محتوایی و دلالی نیز دارای جایگاهی رفیع است.
1) وجوب محبت اهلبیت:
جمع کثیری از علمای شیعه و سنی وجوب محبت و تعظیم اهلبیت: را از حدیث سفینه استنباط کردهاند. آنان نجات امت اسلامی را بدون تحصیل محبت و تعظیم اهلبیت: ناممکن دانسته، و محروم از این محبت را مستحق عذاب الیم الهی شمردهاند. شماری از عالمان اهلسنت که بر دلالت حدیث سفینه بر وجوب محبت اهلبیت: پیامبر اکرم9 تصریح کردهاند عبارتند از: فخررازی (مفاتیح الغیب،2: 596)، نظام الدین نیشابوری (غرائب القرآن، 6: 74) ، بقاعی (نظم الدرر،6: 624)، ابن هجر هیتمی (الصواعق المحرقه، 2: 455-456)، مناوی (فیض الغدیر، 2: 51 و5 : 517)، ملاعلی هروی قاری (مرقاة المفاتیح، 9: 3988 )، امام شافعی (رشفة الصادی، 2: 57)، آجری (الشریعة، 5: 222)، واحدی نیشابوری ( تفسیر الوسیط، ر.ک. عبقات الانوار، 23 : 976)، عاصمی (زین الفتی، 1: 434- 435)، ابواللیث سمرقندی (المجالس رک: عبقات 23/923)، محمد بن طلحه شافعی (مطالب السئول: 51)، ملک العلماء دولت آبادی (هدایة السعداء، ر.ک. عبقات، 23: 934)، کاشفی (الرسالة العلیة، ر.ک. عبقات، 23: 939)، عیدروس یمنی (العقد النبوی، ر.ک. عبقات، 23: 943)، عبدالحق دهلوی (مناقب اهلالبیت، ر.ک. عبقات، 23: 948)، عزیزی (سراج منیر، ر.ک. عبقات، 23: 948)، محمد بن ابی بکر شلی (مشرع روی، ر.ک. عبقات، 23: 949)، میرزا محمد بدخشی (مفتاح النجا، ر.ک. عبقات، 23: 951)، میرزا محمد بدخشانی (تحفةالمحبین، ر.ک. عبقات، 23: 952)، عجیلی (ذخیرة المآل، ر.ک. عبقات، 23: 956)، ثناءالله پانی پتی (السیف المسلول، ر.ک. عبقات، 23: 960)، خفاجی (شفاءالغلیل، ر.ک. نفحات، 4: 186)، ولی الله لکهنوی (مرآت المؤمنین، ر.ک. عبقات، 23: 960)، عبدالعزیز دهلوی (مختصر التحفة الاثنی عشریة، 1: 175).
جهت آگاهی از دیدگاه عالمان شیعی در اینباره: ر.ک. عیون الحکم:61؛ بحارالانوار، 77: 117؛ عبقاتالانوار، 23: 977؛ خصائص امیرالمؤمنین7 :57، المجالس الفاخرة: 77).
2) وجوب اطاعت و پیروی
بسیاری از علماء علاوه بر وجوب محبت و تعظیم، وجوب اطاعت و پیروی را نیز از حدیث سفینه فهمیدهاند. زیرا اطاعت از آنان که یگانه سبب نجاتاند، موجب نجات است، و هر چه سبب نجات گردد، واجب است، پس اطاعت واجب است (المناوی، 1408، 1: 434). ملا علی هروی قاری (مرقاةالمفاتیح، 9: 3988)، محب الدین طبری (نفحة الریحانة،4: 330)، سمهودی (جواهر العقدین،2: 120 و 123و126)، عاصمی (زین الفتی، 1: 434-454)، ملک العلماء دولت آبادی (هدایة السعداء، ر.ک. عبقات، 23: 934)، عیدورس یمنی (عقد نبوی، ر.ک. عبقات، 23: 943)، کمال الدین جهرمی (براهین قاطعه، ر.ک. عبقات: همان)، عجیلی (ذخیرة المآل، ر.ک. عبقات، 23: 956)، عبدالعزیز دهلوی (مختصر التحفة الاثنا عشریة، 1: 175) ولی الله لکهنوی (مرآت المؤمنین، ر.ک. عبقات، 23: 960)، ثناءالله پانی پتی (السیف المسلول، ر.ک. عبقات، 23: 960)، شیخ طوسی (الشافی فی الامامه، 3: 120)، ابو الصلاح حلبی (الکافی: 97)، علامة حلی (منهاج الکرامه:156)، علامه شرف الدین (المجالس الفاخره: 77) علامه مظفر (دلائل الصدق،1: 263)، سید بن طاووس (الطرائف، 1: 190)، علامه سید میرحامد حسین (عبقات الانوار، 23: 975)
3) عصمت اهلبیت:
اگر کشتی اهلبیت: راکبین خود را ازخطر غرق شدن حفظ مینماید، پس به طریق اولی، خود از غرق شدن مصون است، و الا صادق امین که فرمان به رکوب کشتی معیوب داده است، باید خائن باشد! و حاشا لله من ذلک (میرحامد حسین، همان، 23: 956).
اگر آن که پیرویش واجب است، محتملالخطاء باشد، برای نجات پیرو ضمانتی نیست، و حال آنکه در حدیث، نجات پیروان اهلبیت: تضمین شده است (شریف مرتضی، 1410، 3: 120).
سرپیچی از آنکه در مسیر خطا است، موجب هلاکت نیست، و حال آنکه پیامبر9 فرمود: هر کس از اهلبیت تخلف کند، اهل هلاکت است (شیخ حسن عبدالله، بیتا: 62؛ نیز ر.ک. میرحامد حسین، همان، 23: 976؛ تنکابنی، بیتا، 2: 368).
4) مطابق سنت بودن معارف اهلبیت:
پیامبر اکرم 9 به نشستن برکشتی اهلبیت فرمان داده است، یعنی به پیروی و فراگیری دانش از آنان فرمان داده است و حاشا که حضرت9 به پیروی از اهل بدعت و فراگیری دانش از مخالف سنت دعوت کرده باشد! (میرحامد حسین، همان، 23: 956).
5) خلافت امیرالمؤمنین7
امیرالمؤمنین7 از اهلبیت:، بلکه کاملترین مصداق ایشان است، پس اطاعت ایشان واجب است، و این مقتضی قبول خلافت آن حضرت است ( شریف مرتضی، همان، 3: 120؛ ابنجبر، بیتا: 594؛ علامه حلی، 1379، 155).
بر اساس نظر کسانی که اجماع اهلبیت: را حجّت میدانند نیز خلافت حضرت علی7 ثابت است، زیرا در زمان خلافت خلفای ثلاث، اجماع اهلبیت بر امامت امیرالمؤمنین7 حاصل بود[1] (تنکابنی، 1419: 106؛ شیخ طوسی، 1382، 2: 240).
6) توسل و التجاء به اهلبیت:
سوارر شدن بر کشتی اهلبیت:، یعنی به هنگام شدائد و مشکلات به آنان متوسل شدن (قزوینی، 1397: 24)، و بهوسیله آنان به خدای متعال تقرب جستن است (کراجکی، 1421: 151)، بهخصوص که بعضی توسل و التجاء به اهلبیت: را تنها راه پاک شدن از آثار طبیعی گناهان دانسته و معتقدند این همان طریقت است، مانند عبدالعزیز دهلوی در فتح العزیز و عبدالحق دهلوی در مناقب اهلالبیت: (میرحامد حسین، همان، 23: 1082 و 948).
7) حجت بودن اجماع اهلبیت:
بهگفته ابوسلیمان بن عبدالوهاب حدیث سفینه، مثل حدیث ثقلین بر حجیّت اجماع اهلبیت دلالت دارد، زیرا اهلبیت در مقام اجماع معصوماند، و معصوم بر باطل اجماع نمیکند (ابنعبدالوهاب، 1349، 1: 91).
8) وجود اهلبیت معصوم در تمامی اعصار
وجود فردی معصوم از اهلبیت: در تمامی اعصار، لازم است، تا اینکه همیشه مصداق کشتی نجات موجود و حجت الهی تمام باشد (ابوالصلاح حلبی، 1404: 210؛ میرحامد حسین، همان، 23: 987).
9) افضلیت اهلبیت:
اگر دیگران افضل بودند، آنان به عنوان کشتی نجات معرفی میشدند نه اهلبیت (میرحامد حسین، همان، 23: 977) چون پیامبر9 معصوم است، و از روی هوای نفس سخن نمیگوید.
10) فرقة ناجیه
اگر حدیث سفینه در کنار حدیث «افتراق» (ابنحنبل، 1421، 19: 462؛ سجستانی، بیتا، 4: 198؛ دارمی، بیتا، 3: 1636؛ بیهقی، 1424، 10: 208؛ خزاز قمی، 1401: 155) گذاشته شود، معلوم میگردد که فرقه ناجیه از بین 73 فرقه، تنها پیروان واقعی اهلبیت: میباشند (حلی، 1379: 49؛ میلانی، 1414: 124) و در قالب شکل سوم قیاس اقترانی میتوان گفت: «ناجی تنها یک فرقه از فرق اسلام است (حدیث افتراق)، ناجی پیروان اهلبیت: هستند (حدیث سفینه)، نتیجه: آن فرقه واحده پیروان اهلبیت: میباشند (مازندرانی، بیتا، 7: 214).
مصداق شناسی اهل بیت درحدیث سفینه
در کنکاش پیرامون حدیث سفینه، یکی از مباحث مهم، مصداق شناسی واژه «اهلبیت» است.
واژه «اهلبیت» در لغت دارای مفهوم عام، و مصادیق متعدد است، و تمام کسانی را که از جهت سبب، نسب، و یا غیر این دو، با انسان ارتباط پیدا کنند، شامل میشود.[2]
اما به حسب اصطلاح شرعی، آیا منظور از اهلبیت، همسران پیامبر9، فرزندان پیامبر، جمع فرزندان و همسران، تمام بنیهاشم اعم فرزندان عباس و حارث و عقیل و جعفر و حمزه.... اهل مکه، و یا همه امت اسلاماند، اختلافاتی وجود دارد،که ذیل حدیث سفینه، یا در تفسیر آیه شریفه تطهیر (مائده:49)، و یا آیه شریفه قربی (شوری:23) و جاهای دیگر بیان شده است (شیخ طوسی، همان، 2: 446؛ فخر رازی، 1420، 27: 595).
با توجه به آنچه درباره مدلول و مفاد حدیث سفینه بیان شد، به ویژه افضلیت و عصمت اهلبیت، روشن است که مصداق اهلبیت در حدیث سفینه، کسی جز امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام حسن، امام حسین و دیگر امامان شیعه: نخواهد بود، زیرا دو ویژگی مزبور به آنان اختصاص دارد.
شبهات دلالی حدیث
1) ناممکن بودن تمسک به اهلبیت:
گفتهاند تمسک یا به جمیع اهلبیت مراد است، یا به بعض، و بعض یا بعض معین است یا نامعین، و تمام این صور محال است. زیرا اهلبیت به معنای عام در اصول و فروع، گرفتار تناقضاند، بنابر این اطاعت از جمیع، تکلیف متناقضین است، اطاعت از بعض معین ترجیح بلامرجح است، و از غیر معین تجویز عقائد متناقض و شرایع متفاوت در دین واحد است (نقل از: میرحامد حسین، همان، 23: 1066).
پاسخ: با توجه به این که اهلبیت: در حدیث سفینه معصوماند، و پیشوایان معصوم از اختلاف و تناقض مصوناند، پاسخ شبهه مزبور روشن است (همان: 1067-1069). در حالیکه اصحاب یا علمایی که مرجع اهل سنت در اصول و فروع اند، مبتلا به تناقضهای آشکار و بیشمارند (کراجکی، 1421: 151).
2) اخذ شریعت از اصحاب و طریقت از اهلبیت:
گفتهاند تشبیه اهلبیت به سفینه ، و تشبیه اصحاب به نجوم، اشاره به این است که شریعت را از صحابه باید گرفت و طریقت را از اهلبیت:. مانند سفر دریا که بدون کشتی و نجوم محال است (فخر رازی، همان، 27: 596؛ آلوسی، 1373، 1: 38).
پاسخ: اولاً: مبنای این تقریر برحدیث نجوم استوار است که بطلان آن، حتی از ناحیه علمای اهلسنت، ثابت است. ابن حزم اندلسی دلائل متعدد بربطلان حدیث مزبور اقامه کرده است (ابنحزم، بیتا، 5: 64؛ 6: 83) و علامه میرحامد حسین جمعاً بیست و نه دلیل بر بطلان آن اقامه نموده است (میرحامد حسین، همان، 23: 1096-1106؛ 23: 1107-1109).
ابنقیم در دلیل سوم خود بر بطلان حدیث نجوم میگوید:
تقلید از هر صحابی در هر قولی، مقتضی نفی صحابی دیگر است. اگر صحت حدیث نجوم را معتقد شدید، نباید قول دیگر و یا مذهب دیگری را باطل شمارید (ابن قیم جوزی، 1411، 2: 171).
ثانیاً: برفرض صحت حدیث نجوم، مقصود از اصحاب، اهلبیت9 است. چنانکه ناصرالدین البانی حدیث را در بعض نقلها به لفظ اهلبیتی آورده است (البانی، 1412، 1: 152) و یا دستکم اهلبیت عصر پیامبر9 داخل در زمره اصحاب هستند، پس اخذ شریعت از آنان به وصف صحابیّت واجب و حصر ایشان در دائره طریقیّت باطل است. (برای اطلاع از ادله دیگر ر.ک. میرحامد حسین، همان، 23: 1073-1077).
3) اجماع اهلبیت: مقصود است
گفتهاند: اولاً:آنچه مفاد حدیث است، اجماع اهلبیت است؛ ثانیاً: از سوی اهلبیت بر امامت و افضلیت علی7 اجماعی واقع نشده است؛ ثالثاً: بر فرض وجود اجماع، بااجماع قویتر- اجماع امت- در تعارض است (ابنتیمیه، همان، 7: 396)؛ رابعاً: علت حجیّت اجماع اهلبیت این است که آنان بر باطل اجماع نمیکنند، یعنی در مقام اجماع معصوماند، همچون امت اسلام، که اجماعشان معصوم از خطا است (ابنعبدالوهاب، 1349، 1: 91).
پاسخ: مقصود از اهلبیت در حدیث سفینه - چنانکه پیش از این بیان شد- معصومین از خاندان پیامبر اکرم9 میباشند، نه عموم خویشاوندان و بستگان آن حضرت. دیگر اینکه قول و فعل معصوم حجیت شرعی دارد، و مشروط به اجماع نیست؛ مضافاً بر اینکه اجماع اهلبیت معصوم نیز محقق است. از سوی دیگر، قول و فعل غیر معصوم هرگاه با قول و فعل معصوم مخالف باشد، فاقد اعتبارخواهد بود.
4) اهل سنت پیروان واقعی اهلبیت:!
گفته شده است: پیرو واقعی اهلبیت:، اهلسنتاند که امامان مذهبشان علم را از اهلبیت گرفتهاند، و به همه اهلبیت بدون هیچ تبعیضی اظهار محبت میکنند، بر خلاف شیعه که بین اهلبیت تبعیض قائل میشوند و از همه اهلبیت احادیث روایت کردهاند، چنان که منابع حدیثی،تفسیری و فقهی شاهد است (آلوسی، همان، 1: 37؛ 1: 333).
پاسخ: اولاً: کسب دانش از کسی با پیروی از او ملازمه ندارد، مگرآنکه شاگرد اطاعت از استاد خود را واجب بداند، و مخالفت ائمه مذاهب اهلسنت با امامان اهلبیت: در احکام شرعی و مسایل اعتقادی، دلیل روشن بر عدم اعتقاد و التزام آنان به وجوب اطاعت از امامان اهلبیت: میباشد.
ثانیاً: مقتضای پیروی از اهلبیت معصوم پیامبر اکرم9 اعتقاد به امامت آنان در اصول و فروع دین است، اما مذاهب اهلسنت در اصول و فروع دین از کسانی چون ابوالحسن اشعری، ابومنصور ماتریدی، ابوحنیفه، مالک بن انس و دیگران پیروی میکنند، نه از امامان معصوم اهلبیت:.
ثالثاً: به حکم این که «اهل البیت ادری بما فی البیت»، اهلبیت پیامبر9 به گفتار ورفتار پیامبر9 آگاهتر از دیگران بودهاند، لذا لازمه پیروی ازآنان این است که در نقل سنت پیامبراکرم9 به روایات اهلبیت: استناد شود، وگفتار دیگران با سخنان آنان ارزیابی شود. اما منابع حدیثی اهل سنت خلاف این را نشان میدهد (میرحامد حسین، همان، 23: 988 و 1011-1057؛ میلانی، همان، 4: 288).
چنانکه اگر تمامی آنچه اهلسنت از اهلبیت: روایت کردهاند جمعآوری شود، کمتر از آن است که بخاری به تنهائی از عکرمة خارجی مُکذّب آورده است. بخاری در صحیح از امام صادق7 یک حدیث هم روایت نکرده، نه از امام کاظم و امام رضا و نه از امام جواد وامام عسکری:! در حالی که در عصر آن حضرت است! و نه از امام حسن7 و نه از زید بن علی و یحیی بن زید و نفس زکیه و برادرش ابراهیم بن عبدالله و حسین بن علی بن حسن فخّی، با وجود استنادش به مدعی خوارج، عمران بن حطّان که او را از رجال صحیحش قرار داده است (شرفالدین، 1404، 526-528).
فهرست منابع
ابنابیحاتم، عبدالرحمن (1271)؛ الجرح والتعدیل، بیروت، داراحیاءالتراث العربی.
ابنالأبّار، محمدبن عبدالله القضاعی (1421)؛ معجم أصحاب القاضی ابی علی الصدفی، مصر، مکتبة الثقافة الدینیة.
ابنالحنبلی، محمد بن ابراهیم (1408)؛ قفو الاثرفی صفوة علوم الاثر، تحقیق: عبدالفتاح ابوغدة، بیجا، مکتبة المطبوعات الاسلامیة.
ابنالمغازلی، علی بن محمد (1424)؛ مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب7، تحقیق ابوعبدالرحمن ترکی، صنعاء، دارالآثار.
ابنتیمیة، احمدبن عبدالحلیم (1046)؛ منهاج السنةالنبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ریاض، جامعةالامام محمدبن سعودالاسلامیة.
ابنجبر، علی بن یوسف (بیتا)؛ نهج الایمان، تحقیق سیداحمد حسینی، مشهد، مجتمع امام هادی7.
ابنجوزی، سبط (بیتا)؛ تذکرةخواص الأمةفی ذکرخصائص الأئمة، قم، منشورات شریف رضی.
ابنجوزی، عبدالرحمن (1406)؛ الضعفاءوالمتروکون، تحقیق عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیة.
ابنحبان، محمد (1396)؛ المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، تحقیق محمود ابراهیم زاید، حلب، دار الوعی.
ابنحزم اندلسی، علی بن احمد (بیتا)؛ الاحکام فی اصول الاحکام، بیروت، دارالآفاق الجدیدة.
ابنحنبل الشیبانی، أحمد بن محمد (1421)؛ مسند أحمد تحقیق شعیب الأرنؤوط وعادل مرشد، بیجا، الرسالة.
ابنحنبل شیبانی، احمدبن محمد (1403)؛ فضائل الصحابة، تحقیق وصی الله محمدعباس، بیروت، مؤسسةالرسالة.
ابندقیق العید، محمد بن علی (بیتا)؛ الاقتراح فی بیان الاصطلاح، بیروت، دارالکتب العلمیة.
ابنسعد، محمد (1410)؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة.
ابنعبدالوهاب، ابوسلیمان،عبدالله بن محمد (1349)؛ جواب أهل السنةالنبویةفی نقض کلام الشیعةوالزیدیة، ریاض، دارالعاصمة.
ابنفهد حلی، جمال الدین احمد (1406)؛ التحصین فی صفات العارفین، قم، مدرسة الامام المهدی(عج).
ابنقتیبة الدینوری، عبدالله بن مسلم (1922)؛ المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، قاهره، الهیئةالمصریة العامةللکتاب.
ابنقیم جوزی، محمدبن ابی بکر (1411)؛ اعلام الموقعین عن رب العالمین، بیروت، دارالکتب العلمیة.
ابوالصلاح الحلبی (1404)؛ تقریب المعارف، قم، انتشارات الهادی.
ابوشیخ الاصفهانی، عبدالله بن محمد (1987)؛ الامثال فی الحدیث النبوی، بومبایهند، دارالسلفیة.
الآجری، محمدبن الحسین (1420)؛ الشریعة، ریاض، دارالوطن.
الاسدی، ابن بطریق (1407)؛ العُمدة، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
الالبانی، محمد ناصر الدین (بیتا[ب])؛ صحیح وضعیف سنن ترمذی، نرم افزار المکتبة الشاملة.
الالبانی، محمد ناصرالدین (1405[الف])؛ ارواءالغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، بیروت، المکتب الاسلامی.
الالبانی، محمد ناصرالدین (1415)؛ سلسلة الاحادیث الصحیحة، ریاض، مکتبة المعارف للنشر.
الالبانی، محمد ناصرالدین (1420)؛ تمام المنةفی التعلیق علی فقه السنة، بیجا، دارالرایة.
الالبانی، محمد ناصرالدین (1421)؛ الاسراءوالمعراج و ذکر احادیثهما، بیجا، المکتب الاسلامی.
الالبانی، محمد ناصرالدین (بیتا[الف])؛ صحیح و ضعیف سنن ابن ماجة، نرم افزار المکتبة الشاملة.
الالبانی، ناصرالدین (1412)؛ سلسلةالأحادیث الضعیفة و الموضوعة، ریاض، دارالمعارف.
آلوسی، محمود شکری (1373)؛ مختصر التحفة الاثنی عشریة، قاهره، المطبعة السلفیة.
الآمدی، علی بن أبی علی (بیتا)؛ الإحکام فی أصول الأحکام، تحقیق:عبدالرزاق عفیفی، بیروت، المکتب الإسلامی.
البیهقی، احمدبن الحسین (1424)؛ السنن الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة.
التمیمی المغربی، النعمان بن محمد (بیتا)؛ شرح الاخبارفی فضائل الائمةالاطهار، تحقیق حسینی جلالی، قم، مؤسسةالنشرالاسلامی.
التنکابنی، محمدبن عبدالفتاح (1419)؛ سفینةالنجاة، تحقیق سید مهدی رجائی، بیجا، نشر المحقق.
التنکابنی، محمدبن عبدالفتاح (بیتا)؛ ضیاءالقلوب، تحقیق سید صادق حسینی، قم، مجمع ذخائر اسلامی.
الجرجانی، عبدالله بن عدی (1409)؛ الکامل فی ضعفاءالرجال، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر.
حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله (1411)؛ المستدرک علی الصحیحین، تحقیق مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة.
حلی، حسن بن یوسف (1379)؛ منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، مشهد، مؤسسه عاشورا.
خزاز قمی، رازی (1401)؛ کفایةالاثر فی النص علی الائمةالاثنی عشر:، تحقیق سیدعبداللطیف حسینی، بیجا ، انتشارات بیدار.
الخطیب البغدادی،احمدبن علی (1417)؛ تاریخ بغداد و ذیوله، تحقیق مصطفی عبدالقادرعطا، بیروت، دارالکتب العلمیة.
الخوئی، السید ابوالقاسم الموسوی (1413)؛ معجم رجال الحدیث، قم،1413 بینا.
الدارمی، عبدالله بن عبدالرحمن (بیتا)؛ سنن دارمی، تحقیق حسین سلیم، العربیة السعودیة، دارالمغنی.
الذهبی، محمد بن احمد (1405)؛ سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارناؤوط، بیجا، الرسالة.
الذهبی،محمدبن احمد (1995)؛ میزان الاعتدال فی نقدالرجال، تحقیق علی محمدمعوض، بیروت، دارالکتب العلمیة.
زرکلی، خیرالدین بن محمود (2002)؛ الاعلام، بیجا، دارالعلم للملایین.
زیدبن علی (بیتا)؛ ، مسند زید بن علی، تحقیق احد علماء الزیدیین، بیروت، دارالاحیاء.
السجستانی، سلیمان بن الاشعث (بیتا)؛ سنن ابی داوود، تحقیق محمد محیی الدین، بیروت، المکتبةالعصریة.
السَلامی، عبد الرحمن بن أحمد (1407)؛ شرح علل الترمذی، تحقیق همام عبد الرحیم سعید، اردن، مکتبة المنار.
السمهودی، علی بن عبدالله (بیتا)؛ جواهرالعقدین فی فضل الشرفین، تحقیق موسی بنایی العلیلی، بغداد، مطبعة العانی.
سیوطی، جلال الدین، عبدالرحمن بن ابی بکر (1993)؛ الدر المنثور فی التفسیربالمأثور، بیروت، دارالفکر.
شریف مرتضی (1410)؛ الشافی فی الامامة، تحقیق سید عبدالزهرا حسینی، تهران؛ مؤسسة الصادق.
شیخ الطوسی، محمدبن الحسن (1382)؛ تلخیص الشافی، تحقیق حسین بحرالعلوم، قم، المحبین.
شیخ حسن عبدالله (بیتا)؛ وقفةمع الجزائری فی نصیحته الی کل شیعی، نرم افزار المکتبة الشاملة.
شیخ صدوق (1404)؛ عیون اخبارالرضا7، تحقیق حسین الاعلمی، بیروت، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات.
شیخ صدوق (1405)؛ کمال الدین وتمام النعمة، تحقیق علی اکبرغفاری، قم، مؤسسةالنشر الاسلامی.
شیخ صدوق (بیتا[الف])؛ الخصال، تحقیق علی اکبرغفاری، قم، جامعه مدرسین.
شیخ طوسی، محمد بن حسن (1414)؛ الامالی، تحقیق مؤسسة البعثة، قم، دارالثقافة.
شیخ مفید، محمدبن محمد (بیتا)؛ الامالی، تحقیق علی اکبرغفاری، قم، جامعه مدرسین.
الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (1414)؛ سبل الهدی والرشاد، تحقیق شیخ عادل احمد، بیروت، دارالکتب العلمیة.
الصفار، محمدبن الحسن (1404)؛ بصائر الدرجات، تحقیق میرزامحسن کوچه باغی، تهران، مؤسسةالاعلمی.
الطبرانی، سلیمان بن احمد (1405)؛ المعجم الصغیر، تحقیق محمدشکور،المکتب الاسلامی، بیروت، دارعمار.
الطبرانی، سلیمان بن احمد (1415)؛ المعجم الاوسط، تحقیق طارق بن عوضالله، قاهره، دارالحرمین.
الطبرانی، سلیمان بن احمد (1415[الف])؛ المعجم الکبیر، تحقیق حمدی بن عبدالمجید، قاهره، مکتبة ابن تیمیة.
الطبرسی، احمد بن علی (1386)؛ الاحتجاج، تحقیق محمد باقرخرسان، بیجا، دارالنعمان.
الطبرسی، الحسن بن الفضل (1392)؛ مکارم الاخلاق، بیجا، بینا.
الطبری، عمادالدین،محمدبن ابی القاسم (1420)؛ بشارةالمصطفی9، تحقیق جواد القیومی، قم، مؤسسةالنشر الاسلامی.
العجلی، احمد بن عبدالله (1405)؛ تاریخ الثقات، بیجا، دارالباز.
العسقلانی، احمد بن حجر (1326)؛ تهذیب التهذیب، هند، دائرةالمعارف النظامیة.
العسقلانی، احمدبن حجر (1406)؛ تقریب التهذیب، تحقیق محمدعوامة، سوریه، دارالرشید.
العسقلانی، احمدبن حجر (1406)؛ لسان المیزان، بیروت، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات.
العسقلانی، احمدبن حجر (1415[الف])؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیة.
العقیلی، محمدبن عمرو (1404)؛ الضعفاء الکبیر، تحقیق عبدالمعطی امین، بیروت، دارالکتب العلمیة.
علامةشرف الدین،سید عبدالحسین (1404)؛ النص و الاجتهاد، تحقیق و نشر:ابو مجتبی.
الغازی، داودبن سلیمان (1418)؛ مسندالرضا7، تحقیق حسینی جلالی، بیجا، مرکز النشر، تابع مکتب الاعلام الاسلامی.
فخرالدین الرازی، محمدبن عمر (1420)؛ مفاتیح الغیب(التفسیر الکبیر)، بیروت، داراحیاءالثراث العربی.
قزوینی، سید محمد حسن (1397)؛ البراهین الجلیةفی رفع تشکیکات الوهابیة: قاهره، بینا.
القضاعی، محمدبن سلامة (1407)؛ مسندالشهاب،تحقیق حمدی بن عبدالمجید، بیروت، مؤسسة الرسالة.
القندوزی الحنفی، سلیمان بن ابراهیم (1294)؛ ینابیع المودة لذوی القربی، تحقیق سیدعلی جمال اشرف حسینی، بیجا، دارالأسوة.
الکراجکی، ابوالفتح محمدبن علی (1421)؛ التعحب من اغلاط العامة، قم، دارالغدیر.
الکراجکی، محمدبن علی (1410)؛ کنزالفوائد، بیجا، مکتبةالمصطفی.
المازندرانی، ملامحمدصالح (بیتا)؛ شرح اصول الکافی، تعلیقة میرزا ابوالحسن الشعرانی، بیجا، بینا. .
المتقی الهندی، علی بن حسام الدین (1998)؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، بیجا، مؤسسةالرسالة.
مجلسی، محمدباقر (1403)؛ بحارالانوار، بیروت، الوفاء.
المحبی، محمدبن امین (1426)؛ نفحةالریحانة و رشحة طلاء الحانة، تحقیق احمدعنایة، بیروت، دارالکتب العلمیة.
المزی، یوسف بن عبدالرحمن (1400)؛ تهذیب الکمال فی اسماءالرجال، تحقیق بشارعواد، بیروت، مؤسسةالرسالة.
الملا الهروی القاری،علی بن محمد (1422)؛ مرقاةالمفاتیح شرح مشکاةالمصابیح، بیروت، دارالفکر.
ممدوح، محمود سعید (1416)؛ رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل والزیارة، اردن، دار الامام النووی.
المناوی، زینالدین (1356)؛ فیض القدیرشرح جامع الصغیر، محمد عبدالرؤوف، مصر، المکتبةالتجاریة.
المناوی، زینالدین، (1408)؛ التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ریاض، مکتبةالامام الشافعی.
میرحامدحسین (1366)؛ عبقات الأنوار فی اثبات امامة الأئمةالأطهار:، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین7.
میلانی، سید علی (1414)؛ نفحات الازهار، قم، نشر مهر.
الهلالی، سلیم بن قیس (بیتا)؛ اسرار آل محمد:(کتاب سلیم بن قیس)، تحقیق، محمدباقرانصاری، قم، انتشارات دلیل ما.
الهیثمی، علی بن ابی بکر (1399)؛ کشف الاستارعن زوائدالبزار، تحقیق حبیب الرحمن، بیروت، مؤسسة الرسالة.
الهیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (1414)؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، تحقیق حسام الدین القدسی، القاهره، مکتبةالقدسی.
[1]. در بحث مصداق شناسی بطلان این دیدگاه که اهلبیت را عموم بنیهاشم فرض کرده است، ثابت خواهد شد.
[2]. اهل الرجل: من یجمعه وایاهم نسب او دین او ما یجری مجراهما (المفردات، 1: 96)؛ اهلالبیت: سکانه (مجمع البحرین، 1: 128)؛ اهل الرجل: عشیرته، (لسان العرب، 11: 28) و استعمال این واژه برهمه مصادیق بالسویه صادق است، مگر هنگامی که بوسیله قرائنی صنف یا افراد خاصی اراده شود (ابهیالمراد، 1: 646).