نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
پدیده زشت تکفیر که هماکنون دامنگیر کشورهای اسلامی شده است، با کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم9 و روش امت اسلامی در طول سالهای متمادی، سازگار نبوده، و برای در هم کوبیدن امت اسلامی از خارج نسخهپیچی شده است و هرگز قوانین تابناک اسلام اجازه نمیدهد که به آسانی گوینده توحید و معترف به رسالت پیامبر اکرم9 و مؤمن به روز قیامت تکفیر شود.
از نظر قوانین اسلامی تمام انسانها میتوانند تحت شرایطی در کنار یکدیگر، با کمال آرامش زندگی کنند و هیچ گروهی حق ندارد به بهانه تکفیر، جان و مال انسانی را تاراج نماید. برای روشن شدن این مطلب قدری در ارزش انسان از منظر قرآن سخن میگوییم.
ارزش انسان از منظر قرآن
انسان در ادیان آسمانی یک موجود ارزشمند و ودیعه الهی در روی زمین است و در میان همه آفریدگان الهی از کرامت و عزّت خاصی برخوردار است. در این مورد کافی است که خدا در قرآن کریم همه انسانها را به طور مطلق «خلیفه» و جانشین خویش در روی زمین معرفی میکند (بقره: 30) و به خاطر ارزش والا او را مسجود فرشتگان قرار داده (بقره: 34)، حتی به این نیز اکتفا نکرده، او را شایسته حمل امانتی دانسته که دیگر موجودات از حمل آن امتناع ورزیدند (احزاب: 72) و به یک معنا انسان را نمایشگر هدف خلقت و غرض از آفرینش معرفی میکند (هود:7). سرانجام آیات قرآن حاکی است که خدا، آفتاب و ماه را به سود او تسخیر نموده است (ابراهیم: 33).
او بالذات خداخواه و خداجوست و اگر دیگر عوامل مادی بر روی فطرت او پرده نیافکند، او تا آخر عمر خداپرست خواهد بود (روم: 30). نه تنها خداخواهی با روح و روان او عجین شده است، بلکه روح و روان او با گرایشهای ارزشمند دیگر مجهز شده و خامه تحقیق دانشمندان از این گرایشها پرده برداشته، مانند گرایش به علم و آگاهی، گرایش به خوبی و نیکی؛ این گرایشها که گاهی از آنها به فطرت و گاهی به غریزه تعبیر میکنند، ابعاد روانی انسان را تشکیل میدهد.
در تکریم انسان و طرد خشونت کافی است، قرآن احیاء انسانی را، احیاء تمام انسانها تلقی کرده است و کشتن بیگناهی را کشتن همه انسانها میداند (مائده: 22).
با توجه به مقام و موقعیت انسان از نظر آیین آسمانی اسلام و دیگر شرایع، باید با چنین موجودی با رحمت و رأفت، رفتار و هر نوع خشونت فراتر از قانون را محکوم کرد و از آن تبری جست و آیین آسمانی را از این پدیده زشت که دامنگیر بشر قرن 21 شده است، تنزیه نمود. نخستین آیه از قرآن مجید Gبسم الله الرحمن الرحیمF است و محققان میگویند واژه «رحمن» از یک رحمت گسترده و فراگیر حکایت میکند که همه انسانها، بلکه تمام موجودات را شامل میشود (ن.ک. طبرسی، بیتا، 1: 33).
خداوند به پیامبر گرامی اسلام9 فرمان میدهد که با مخالفان از در اُلفت و رحمت وارد شده، خلاف آنان را ببخشد و در حق آنان از خدا طلب آمرزش نماید و برای احیاء شخصیت آنان، آنها را در دایره مشورت وارد سازد (آلعمران: 159).
پیامبر اسلام9 در دوران حیات خود مظهر رحمت و دور از خشونت بود و از کلمات زیبای او در محکوم کردن خشونت این است که فرمود:
إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ یُوضَعْ عَلَى شَیْءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا نُزِعَ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا شَانَهُ؛ رأفت هر کجا باشد، زینت بخش است و از چیزی برداشته نمیشود، مگر اینکه جای آن را عیب و زشتی میگیرد (مسلم، بیتا، 8: 22).
ریشه تکفیر در اعصار گذشته
ریشه تکفیر در اعصار گذشته به عصر رسالت بازمیگردد، آنگاه که فرد ناآگاهی به بهانه اینکه اسلام شخصی، اسلام صوری او را به قتل رساند و اموال او را به غنیمت گرفت، و قرآن کریم از او به نکوهش یاد کرد و فرمود:
Gیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذٰلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراًF (نساء:94)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که در راه خدا گام مىزنید (و به سفرى براى جهاد مىروید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایۀ ناپایدار دنیا(و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مىکند نگویید: «مسلمان نیستى» زیرا غنیمتهاى فراوانى(براى شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید؛ و خداوند بر شما منّت نهاد(و هدایت شدید). پس، (بشکرانۀ این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است.
1) اسامه بن زید
در تفسیر آیه یاد شده مینویسند:
اسامه بن زید در یکی از سفرهای خود، فردی را به گمان اینکه مشرک است، کشته بود، در حالیکه آن فرد خود را مومن معرفی میکرد. وقتی محضر پیامبر اکرم9 رسید و جریان را یادآور شد، حضرت فرمود: چرا چنین گناهی را مرتکب شدی؟ اسامه گفت: تصور کردم او دروغ گفته است. حضرت فرمود: مگر شما مأمور به باطن هستی که از دلها خبردار باشی. نکوهش پیامبر چنان سنگین بود که وی آرزو کرد که چنین و چنان شده بود (بخاری، 1314، 9: ح6872).
2) ولید به عقبه و تکفیر بنیالمصطلق
پس از اسامه بن زید، دومین فردی که بدون ملاک دست به پدیده تکفیر زشت زد «ولید بن عقبه» بود. او از طرف پیامبر اکرم9 در سال هفتن یا هشتم هجری مأمور شد که سوی قبیله بنیالمصطلق برود و زکات مقرر در اسلام را ازآنها بگیرد. گویا ولید در دوران جاهلیت با این قبیله تشی داشته است. وقتی که او به سرزمین بنیالمصطلق وارد شد، آنان از این رو که مأمور پیامبر به سرزمین آنها قدم نهاده است، به استقبال او رفته و شادی میکردند. ولی ولید با ذهنیت پیشین خود تصور کرد که قصد قتل او را دارند. لذا فوراً به مدینه بازگشت و از ارتداد این قبیله گزارش کرد (طبری، 1400، 26: 78؛ قرطبی، 1343، 16: 311). این در حالی است که گزارش او کاملاً غلط بود و اگر بر اثر این گزارش غلط او، مسلمان دست به اقدامی میزدند، فاجعهآفرین بود. قرآن کریم در نکوهش این کار ولید، میفرماید:
Gیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَF (حجرات: 6)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، دربارۀ آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید و از کردۀ خود پشیمان شوید!
بر اثر نزول این آیه، پیامبر اکرم9 به تحقیق پرداخت، و روشن شد که این فرد بدون تحقیق، گروهی را تکفیر کرده و مایة ناراحتی پیامبر اکرم9 و یاران حضرتش شده است.
3) خوارج و مسئله تکفیر
پس از این دو حادثه، پدیده شوم تکفیر از جانب خوارج در صفین، در مسئله تحکیم پیش آمد. آنگاه که نشانههای پیروزی سپاه امیرالمومنین علی7 بر سپاه دشمن کالماً هویدا شده بود، عمر و عاص-این سیاستمدارشیاد عرب- برای چنین روزی نقشهای کشیده و آن اینکه اگر پیروزی از آنِ سپاه علی7 شد، با بالا بردن قرآن و قرار دادن آنها بر سرنیزهها، جنگ را متوقف سازد، تا طرفین مجبور شوند به حکم قرآن عمل کنند و در نتیجه پیروزی صورت نپذیرد.
این رمد نقشه خود را عملی کرد. دشمن شکستخورده با قرار دادن قرآن بر سرنیزهها ظاهر شدند. همین کار سبب شد که در سپاه علی7 اختلاف پدید اید. امیرمومنان7 اصرار داشت که باید به جنگ ادامه داد، زیرا انها خواهان حاکمیت قرآن نیستند، بلکه این نقشهای شیطانی است که جنگ را که در استانه پیروزی است، متوقف سازند. اما گروهی از سپاه حضرتش که در میان آنان نفوذیهای دشمن نیز حضور داشتند، او را به حاکمیت قرآن مجبور ساختند و قرار شد که نمایندگان دو گروه در نقطه معینی در این مسئله فکر کنند و حکم قرآن را بیان نمایند. پس از نگارش وثیقه، همان گروهی که علی7 را تحت فشار قرار داده بودند، اصرار ورزیدند که پیمان را نادیده بگیرد و به جنگ ادامه دهد. حضرت فرمود: نصیحت و پند مرا نشنیدید. پس از بستن پیمان مرا وادار به نقض پیمان میکنید. گفتار حضرت بر آنان سنگین آمد و شعار «إن الحکم الا لله» سر دادند و به تدریج به تکفیر حضرت علی7 و یاران او پرداختند، که تاریخ تفصیل آن را نوشته است (ابنمزاحم، بیتا: 497).
4) خلق قرآن و پدیده تکفیر
سالیان درازی ملت مسلمان گرفتار خوارج بودند، که فقط خود را مسلمان دانسته، دیگران را تکفیر میکردند. چه خونهای پاکی که در این میان ریخته شد، تا اینکه در عصر مأمون عباسی، نسخهای از خارج به نام «خلق قرآن» پیچیده شد و در میان محدثان بازتاب گستردهای یافت. مسئله این بود که آیا قرآن حادث و مخلوق است یا قدیم و غیر مخلوق؟
مسئله خلق قرآن و حدوث آن، در یک افق غبارآلود مطرح شد و بدون اینکه موضوع را تصور کنند، حکم صادر کردند.
احمد بن حنبل رد رساله خود میگوید:
آن کس که بگوید کلام خدا مخلوق است او کافر است. آن کس که بگوید کلام خدا است و دیگر درباره مخلوق بودن یا عدم آن سخن نگوید، او از اولی هم خبیثتر است. آن کس که این دو گروه را تکفیر نکند، او نیز مانند آنهاست (ابنحنبل، 1405: 48).
متأسفانه ابوالحسن اشعری که تا حدی فرد روشنی بوده، او نیز در مسئله خلق قرآن راه افراط را در پیش گرفته، میگوید:
هر کس بگوید قرآن مخلوق خداست، او کافر است (اشعری، 1400: 322).
اصول اهل حدیث ایجاب میکند که در مسائلی که کتاب خدا و سنت رسول خدا9 در آن مورد سخن نگفته است، سخن نگوید و سکوت اختیار نماید.
مسلماً مقصود کسانی که میگویند قرآن مخلوق است، یعنی مخلوق خداست و هرگز مقصود آنان از ان، اختلاق و ساختگی بودن آن نیست، که مسلماً چنین توصیفی از قرآن کفر است.
البته ابوالحسن اشعری در آخرین روزهای عمر خود، شاگردان خود را گرد آورد و جمله تاریخی خود را مطرح کرد. او گفت:
شما شاهد باشید که من احدی از کسانی که از اهل قبله باشند و بر کعبه نماز بخوانند را تکفیر نمیکندم (شعرانی، 1378: 58).
این بیان فشرده از تاریخچه اجمالی تکفیر در گذر تاریخ است. اکنون شایسته است که در ملاک ایمان و کفر سخن بگوییم.
ملاک ایمان و کفر
ایمان و کفر در قرآن مجید و سنت و کلمات علما، حدّ معینی دارد و کاملاً مرزبندی شدهاند. بر همین اساس ملاک ایمان و کفر در اختیار بنده و یا فرد دیگری نست که هر کس را بخواهیم مؤمن و هر کس را نخواهیم و نپسندیم، کافر معرفی نماییم، و جملگی باید از مرزی که وحی الهی معرفی کرده است، پیروی کنیم.
ایمان اجمالی
در تشرف به دایره ایمان کافی است که به سه چیر ایمان بیاوریم: 1) توحید خدا؛ 2) رسالت پیامبر خاتم9؛ 3) معاد روز قیامت.
اعتقاد اجمالی به این هر سه موضوع، انسان را در دایره ایمان وارد کرده، او را از پلیدی کفر نجات میدهد.
درباره اصل نخست کافی است خدا را به توحید از نظر هستی و ذات توصیف کند و اینکه او یکتاست و نظیر و مانندی ندارد و از نظر صفات او را خالق و عالم و قادربداند.
درباره اصل دوم، کافی است که به رسالت پیامبر خاتم9 مؤمن بوده،به آنچه که او آورده است، ایمان داشته و پذیرای ان باشد، هرچند تفصیل آن را نداند.
اصل سوم، اصلی است که نمیتوان منهای آن عقیدهای را به عنوان عقیده دینی پذیرفت. لذا در قرآن مجید، هر کجا از ایمان به خدا سخن به میان آمده، ایمان به روز رستاخیز نیز ذکر شده است. اتفاقاً متکلمان اهل سنت نیز در این اصول با ما همگام هستند.
عضدالدین ایجی میگوید:
ایمان نزد ما و نزد قاضی باقلانی و استاد ابوالاسحاق اسفرائنی این است که انسان به آنچه که رسول خاتم آمرده است ایمان بیاورد، آنچه که تفصیلاً معلوم است به تفصیل و آنچه که اجمالاً معلوم است به صورت اجمال (ایجی، بیتا: 384).
تفتازانی نیز همان راه عضدالدین را در پیش گرفته، میگوید:
ایمان این است که انسان پیامبر را در آنچه که آورده است تصدیق نماید. آنچه به تفصیل معلوم است مانند یگانگی صانع و وجوب نماز و حرمت خمر به تفصیل مومن باشد و در جایی که آگاهی تفصیلی نیست، ایمان اجمالی کافی است (تفتازانی، 1370، 5: 127)
سیره پیامبر اکرم9 در پذیرش ایمان
در عام الوفود (سال نهم هجرت) جملگی ساکنان شبه جزیره، از شهری و بادیهنشین، گروهگروه وارد مدینه میشدند تا در محضر پیامبر اکرم9 ایمان بیاورند. حضرت از همگان به دو شهادت اکتفا مینمود و هرگز مسائل کلامی را مطرح نمیکرد، تا پاسخگو باشند.
راه دور نرویم، بخاری و مسلم نقل میکنند:
پیامبر اکرم9، علی بن ابیطالب7 را به گشایش دژهای خیبریان مأمورد کرد. علی7 مقداری راه رفته بود، از دور صدا زد: «یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلَى مَا أُقَاتِلُ النَّاسَ؛ تا کی با این گروه نبرد کنم؟». پیامبر فرمود: قَاتِلْهُمْ حَتَّى یَشْهَدُوا" أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ" فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَقَدْ مَنَعُوا مِنْکَ دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّهَا، وَ حِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)؛ با آنان نبرد کن تا به وحدانیت خدا و رسالت محمد گواهی دهند. هر موقع این دو شهادت را به زبان جاری کردند، خونها و مالهای آنان بر دیگران حرام میشود، مگر اینکه سببی در کار باشد (مانند قصاص)، ولی حساب انان با خداست (بخاری، همان، 1: 10؛ مسلم، همان، 7: 17).
جملهاخیر ناظر به این است که اقرار به زبان از نظر ظاهری برای همه کافی است و اما باطن راجع به خداست که اگر واقعاً مؤمن نباشند، حساب آنها با خدا بوده و ما مأمور به باطن نیستیم.
متأسفانه امر در یک رشته مسائلی، دستاویز تکفیریها شده، مانند توسل به انبیاء و اولیاء، یا زیارت قبور و یا سوگند به غیر خدا و امثال اینها.
در حالیکه اینها یک رشته مسائل علمی است و هریک از دو طرف برای خود دلیل و برهان دارد و بسیار دور از حقیقت است که یک طرف، طرف دیگر را تکفیر کند.
هنگامیکه هیئتهایی از طرف قبائل شرفیاب محضر پیامبر اکرم9 میشدند، هرگز آن حضرت از انها پیرامون این موضوعات سؤال نمیکردند. اینها یک رشته مسائلی است که از قرن هشتم توسط ابنتیمیه مطرح گردید و قبل از آن احدی از مسلمانان در مشروعیت این امور شک و تردید نداشت.
خطرناک بودن تکفیریهای معاصر
تکفیر در دورانهای پیشین غالباً زبانی بوده و کمتر به خونریزی منجر میشد، مگر در دوران خوارج. اما امروز تکفیر الت دست قدرتهای بزرگ شده و با بکارگیری گروههایی، مسلمانان را به جان هم انداخته و زیرساخت تمام کشورهای اسلامی را نابود میسازند. با یک نگاه به وضع رقتبار مردم سوریه روشن میشود که این فراخوان جهاد علیه مرز و بوم این کشور، که تنها کشور مقاوم در مقابل اسرائیل است، هرگز برای بازپسگیری اراضی اشغالی فلسطین صورت نگرفته است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
نتیجهگیری
اکنون که ضررهای تکفیریهای بیحساب و کتاب، بر همگان روشن شده است، بر علماء و دانشمندان اسلامی لازم است با برگزاری کنگرههایی، این پدیده شوم را محکوم کنند و امت اسلامی را از پیامدهای ویرانگر این پدیده آگاه سازند و با صدور قطعنامههای خاصی، از دولتهای اسلامی بخواهند که به این افراد نه تنها کمک نکنند، بلکه آنان را به محاکمه نیز بکشند، تا تمدن اسلامی و یزرساختِ کشورهای اسلامی و مسلمانان از شرّ آنان در امان بماند.
فهرست منابع
ابنحنبل، عبدالله بن احمد (1405)؛ السنة، تحقیق: محمد سعید بسیونی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
اشعری، علی بن اسماعیل (1400)؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تحقیق: ویقم هلموت ریتر، بیجا، دارالنشر فرانز شتانیز ویسبادن.
ایجیف عبدالحمن بن حامد (بیتا)؛ المواقف فی علم الکلام، بیروت، عالم الکتب.
بخاری، محمد بن اسماعیل (1314)، صحیح البخاری، قاهره، عثمان خلیفه.
تفتازانی، سعدالین مسعود بن عمر (1370)؛ شرح المقاصد، تحقیق: عبدالرحمن عمیره، افست: قم، شریف رضی.
شعرانی، عبدالوهاب (1378)؛ الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، قاهره، مکتبة مصطفی البانی و اولاده.
طبرسی، فضل به حسن (بیتا)؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة.
طبری، محمد بن جریر (1400)؛ جامعالبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه.
قرطبی، محمد بن احمد (1343)؛ الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
منقری، ابنمزاحم (بیتا)؛ وقعة الصفین، تحقیق و شرح: عبدالسلام محمد هارون، قاهره، مطبعة المدنی.
نیشابوری مسلم بن حجاج (بیتا)؛ صحیح مسلم، قاهره، مطبوعات محمد علی صبیح.