نشانه‏های معاد جسمانی در عهد قدیم و عهد جدید

نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی

نویسندگان

چکیده

اعتقاد به معاد در تمام ادیان آسمانی، عنصری اساسی است و یکی از اصول زیربنایی آنها را تشکیل می‏دهد؛ اما در مورد کیفیّت معاد و اینکه صرفاً جسمانی است یا صرفاً روحانی، یا هم جسمانی و هم روحانی، میان اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد. با تأمل در عهد قدیم استنباط می‏شود که معاد انسان‏ها روحانی-جسمانی است و روز قیامت روح به همراه بدنِ جسمانی محشور خواهد شد. در عهد جدید نیز زنده شدن مردگان و معاد جسمانی در کنار معاد روحانی مطرح شده و به منزله یک اعتقاد اساسیِ مسیحیت، مورد تأکید قرار گرفته است. در همین راستا، مقاله حاضر به بررسی، مقایسه و تطبیق معاد جسمانی در عهد قدیم وعهد جدید پرداخته و مؤیدات بازگشت روح به بدن، در این دو کتاب را، مورد مطالعه قرار داده است

کلیدواژه‌ها


مقدمه

اعتقاد به معاد و حیات پس از مرگ، یکی از کهن‏ترین عقایدی است که در فرهنگ و معارف بشری نقش بسته است. عمومی بودن این عقیده در میان ملل گوناگون نشان‏گر این است که این عقیده به فطرت بشر مستند بوده و از میل آدمی به جاودانگی نشأت می‏گیرد. مؤلفه‏های اصلی این اعتقاد را می‏توان بقای روح، رستاخیز مردگان، داوری اعمال و بودن انسان‏ها در بهشت یا جهنم دانست. چگونگی بازگشت آدمی به سرای آخرت، یکی از بحث برانگیزترین مباحث معاد بوده است. اگر حقیقت انسان را مرکب از روح و جسم بدانیم و معتقد باشیم که روح پس از زوال بدن مادی باقی می‏ماند، مسأله معاد روحانی مسلّم و قطعی می‏شود و اگر معتقد باشیم که خداوند روز قیامت بدن را نیز به همراه روح محشور می‏کند، در این صورت معاد، هم جسمانی و هم روحانی خواهد بود. منظور از معاد روحانی-جسمانی این است که هر انسانی در جهان دیگر با روح و جسمی مانند روح و جسم دنیوی حاضر می‏گردد. با مطالعه عهد عتیق و کتب علمای یهود، به مطالبی بر می‏خوریم که از آنها بازگشت روح به بدن و محشور شدن انسان با هر دو جز روح وجسم‏اش استنباط می‏گردد. در مسیحیت نیز اعتقاد به زنده شدن مردگان و معاد روحانی-جسمانی مطرح شده است. در این مقاله در صدد مقایسه و بیان وجوه تمایز و تشابه نگرش عهد قدیم وعهد جدید در خصوص معاد جسمانی هستیم.

1)       معاد در عهد قدیم

1.1.                       رستاخیز مردگان

با تأمل در اسفار خمسة تورات در می‏یابیم که در این کتاب تصویر روشنی از رستاخیز مردگان، جهان آخرت و بهشت و جهنم وجود ندارد، بلکه اشارات و تعابیری در برخی از قسمت‏های آن دیده می‏شود که به نظر گروهی از دانشمندان یهود، دلالت بر معاد دارد و آنها برای اثبات معاد در تورات به آن موارد استناد می‏کنند (کوهن،1382: 362-363). از جمله آیات تورات که به نظر این گروه از علمای یهودی دلالت بر معاد دارد، آیه ذیل است:

بدانید که تنها من خدا هستم و با من خدای دیگری نیست. من می‏میرانم و زنده می‏سازم (سفر تثنیه،39:32).

برخی از علمای یهود معتقدند که آیه فوق به این معناست که یک فرد می‏میرد و دوباره زنده می‏شود، نه اینکه مردن برای یکی و زنده شدن برای فرد دیگری باشد؛ به این دلیل که در ادامه آیه آمده است: «من مجروح کرده‏ام و خودم شفا خواهم داد». همان‏طور که مجروح شدن و شفا یافتن، هر دو برای یک تن گفته شده است، مردن و زنده شدن نیز درباره یک تن خواهد بود. به نظر علمای یهود، این آیه ادعای کسانی را که می‏گویند موضوع رستاخیز مردگان در تورات نیامده است، تکذیب می‏کند (همان: 364). آیه دیگری که مورد استناد دانشمندان یهودی قرار گرفته است، این آیه است:

و از آنها، هدیه‏های افراشتنی خود را به هارون کاهن بدهید (سفر اعداد، 18: 28).

علمای یهود در تفسیر این آیه می‏گویند که این آیه، دلالت بر رستاخیز مردگان دارد و می‏آموزد که هارون در جهان آینده زنده خواهد شد، و افراد ملّت اسرائیل هدیه‏های افراشتنی خود را به او خواهند داد (همان: 363). در تلمود هم چنین اظهار شده است:

هیچ قسمتی از تورات (کتبی) نیست که به اعتقاد رستاخیز مردگان دلالت نکند، لیکن ما صلاحیت نداریم که آن را بدین معنی تفسیر کنیم (همان:363).

عدم صراحت تورات در مورد رستاخیز مردگان، سبب پیدایش اختلاف بین دو فرقه بزرگ و اصلی یهودیان، یعنی فریسیان و صدوقیان گردید. صدوقیان که تورات مکتوب (اسفار خمسه) را حجّت می‏دانستند، معتقد بودند که در آن ذکری از رستاخیز مردگان نیامده است و فقط در تورات شفاهی (تلمود) که مورد قبول آنها نبود، از آن سخن به میان آمده است. یکی دیگر از فرقه‏های یهود به نام شومرونی‏ها یا سامره‏ای‏ها نیز منکر اعتقاد به رستاخیز مردگان بودند (همان:363-365). در مقابل، فریسیان به بعث بعد از موت و قیام اموات و روز داوری، ایمان داشتند و صدوقیان را به علت انکار رستاخیز محکوم به ضلالت می‏کردند (ناس،1370: 550).

بر خلاف تورات، در کتاب‏هایی از عهد عتیق که پس از اسارت بابل نگاشته شده است، اعتقاد به رستاخیز مردگان به وضوح بیان گردیده است؛ چنانکه جولیوس گرینستون می‏گوید:

اعتقاد به جاودانگی روح از قدیم میان بنی اسرائیل وجود داشته است و در چندین مورد از کتاب مقدس بدان اشاره شده است، ولی تنها در این دوران [پس از بازگشت از بابل] بود که آن باور با عقیده به جاودانگی قوم و قیام مسیحا پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد (گرینستون،1387: 39).

نخستین کسی که رستاخیز مردگان را به شکل عقیده بیان کرد اشعیا بود:

مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من خواهند برخاست. ای شما که در خاک ساکنید! بیدار شده، ترنّم نمایید؛ زیرا که شبنم تو شبنم نباتات است و زمین مردگان خود را بیرون خواهد افکند (اشعیا، 26: 19).

در این فراز برای نخستین بار پیرامون رستاخیز به معنای حقیقی پیش‏گویی شده است. این اعتقاد در کتاب دانیال نیز آمده است:

بسیاری از آنان که در خاک زمین خوابیده‏اند، بیدار خواهند شد؛ امّا اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت حقارت و خجالت جاودانی. حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری می‏نمایند، مانند ستارگان خواهند بود؛ تا ابدالآباد (دانیال، 12: 2ـ3).

بر اساس این مطلب، اف‏ئی پیترز معتقد است در سنت یهودی اعتقاد به جاودانگی از میل به عدل الهی متولد شده است (پیترز،1384 ،3: 459). این دو فقره عبارت، زیربنای همه اندیشه‏های بعدی یهودیت و مسیحیت پیرامون موضوع رستاخیز شد. در تلمود که در واقع تفسیر و تأویل تورات است، نیز، به تفصیل در باره معاد سخن گفته شده است و آخرت‏شناسی یهود درباره موضوعاتی چون ایمان به روز داوری، رستاخیز مردگان، سنجش اعمال انسان‏ها به دست خداوند و فرستادن آن‏ها به بهشت و جهنم بر طبق اعمال نیک و بد آنها، بیان شده است. در تلمود چنین آمده است:

کسی که به رستاخیز مردگان معتقد نباشد وآن را انکار کند از رستاخیز سهمی نخواهد داشت و زنده نخواهد شد (کوهن، 1382: 362).

امروزه اعتقاد به رستاخیز مردگان یکی از اصول دین و ایمان یهود است و انکار آن گناهی بزرگ محسوب می‏شود؛ چنان‏که ابن‏میمون (1135-1204م) معتقد است که ایمان به رستاخیز مردگان یک اصل اساسی در دین موسی7 است و منکر آن نمی‏تواند مدعی یهودیّت باشد (ابن‏میمون، بی‏تا: 10). علمای یهود، اعتقاد به رستاخیز را موضوع یکی از دعاهای «برکات هجده‏گانه» که بخش مهمی از نمازهای روزانه است، قرار دادند و آن دعا چنین است:

تو تا به ابد جبار هستی، ای خدا تو زنده کننده مردگان هستی... و تو امین هستی که مردگان را زنده کنی. متبارک هستی تو ای خدایی که مردگان را زنده می‏کنی (کوهن، 1382: 362ـ363).

1.2.                       کیفیّت رستاخیز

عقیده‏ای که به‏طور کلی در یهودیّت پذیرفته شده است، این است که رستاخیز اموات روحانی-جسمانی است. آیاتی از عهد عتیق که از آنها معاد جسمانی برداشت، می‏شود، از این قرارند:

از این رو دلم شادی می‏کند و جلالم به وجد می‏آید، جسدم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد؛ زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد ببیند (مزامیر، 16: 9ـ10).

بسیاری از کسانی که در خاک زمین خوابیده‏اند بیدار خواهند شد؛ اما اینان به جهت حیات جاودانی، و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی (دانیال، 2: 12).

در تلمود، عقاید و نظریات گوناگونی در مورد رستاخیز مردگان ثبت شده است. این اعتقاد رایج است که واقعه عظیم رستاخیز، در أرض مقدس فلسطین به وقوع می‏پیوندد. برخی از دانشمندان یهود معتقدند که فقط مردگانی که در خاک اسرائیل خفته‏اند، از تجدید حیات بهره‏مند خواهند شد؛ چنانکه در کتاب حزقیال آمده است:

من در سرزمین زندگان جلال و شادمانی را برقرار خواهم نمود (حزقیال، 26: 20)

و نیز در جای دیگر آمده:

سرزمینی که مایه رضایت خاطر و شادمانی من است، مردگانش بار دیگر زنده خواهند شد. لکن سرزمینی که مایه رضایت خاطر و شادمانی من نیست، مردگانش بار دیگر زنده نخواهند شد (کتوبوت: 111الف).

برخی دیگر از علمای یهود معتقدند مردگانی که در سرزمین‏های خارج از أرض مقدس خفته‏اند، قبل از رستاخیز به أرض مقدس منتقل می‏شوند و در آنجا بار دیگر زنده خواهند شد؛ چنانکه در کتاب اشعیا آمده است:

مردگان تو زنده خواهند شد، و جسدهای من برخواهند خواست (اشعیا، 26: 19)

کوهن می‏گوید به نظر آنها قسمت اول آیه، مربوط به مردگان خفته در سرزمین اسرائیل و قسمت دوم درباره افرادی است که خارج از کشور اسرائیل فوت می‏کنند (کوهن، 1382: 367).

بر اساس تلمود، در مورد چگونگی شکل‏گیری اجساد مردگان، بین پیروان مکتب هیلل و شمای اختلاف نظر وجود داشته است. پیروان مکتب شمای، معتقد بودند که شکل یافتن بدن انسان در جهان آینده، مانند شکل یافتن او در این جهان نخواهد بود. در این جهان شکل یافتن بدن انسان، از پوست و گوشت شروع شده و با رگ‏ها و پی‏ها و استخوان‏ها خاتمه می‏یابد؛ ولی در جهان آینده از رگ‏ها و پی‏ها و استخوان‏ها آغاز شده و با پوست و گوشت پایان می‏پذیرد. ولی پیروان مکتب هیلل معتقد بودند شکل یافتن بدن انسان در جهان آینده مانند شکل یافتنش در این جهان از پوست و گوشت شروع شده و با رگ‏ها و پی‏ها و استخوان‏ها خاتمه می‏یابد (همان:368).

مفهوم رستاخیز نهایی درکتاب مکاشفه باروک به روشنی تبیین گردیده است. هنگامی که برای باروک تردید پدید آمد که آیا مردگان به همان‏گونه که به خاک رفته‏اند، برخواهند خواست یا به گونه‏ای دیگر، خداوند پاسخ داد:

آن روز زمین مردگانی را که اکنون دریافت می‏کند و نگه می‏دارد، بدون هیچ تغییری در وضع آنها، به راستی و درستی همه را پس خواهد داد. زمین آنها را به همان شکل که دریافت کرده، تحویل خواهد داد و من آن‏گونه که به زمین تحویل دادم آنها را برخواهم انگیخت. زیرا در آن زمان لازم خواهد بود نشان دهم که مردگان به زمین برگشته‏اند و آنان که رفته بودند، بازآمده‏اند و چنین واقع خواهد شد که آنان تمام کسانی را که اکنون می‏شناسند، یک یک بازخواهند شناخت و بدین وسیله داوری استوار خواهد گردید و هرآنچه قبلاً پیرامون آن سخن گفته شده، رخ خواهد داد (گرینستون، 1387: 58).

این اندیشه که مردگان به همان وضعی که به خاک رفته اند برخواهند خاست، بعداً به طور مشروح در یهودیّت و مسیحیّت توسعه یافت. این عقیده در یهودیّت وجود دارد که رستاخیز مردگانِ نیکوکار در پوششی خواهد بود که با آن به خاک سپرده می‏شوند (همان).

دیدگاه دیگری که در مورد رستاخیز مردگان در دین یهود به چشم می‏خورد، این است که خداوند پس از زنده کردن تمام مردگان در روز جزا، همه آن‏ها را به جز شمار اندکی که به دیگران صدمه زده‏اند، شفا می‏بخشد. در تورات آمده است:

من می‏میرانم و زنده می‏کنم، من مجروح کردم و خودم شفا خواهم داد (سفر تثنیه، 32: 39)

به عقیده تیواری شاید منظور از شفا، برطرف کردن نقص‏ها ، کاستی‏ها یا امراضی است که فرد در طول زندگی‏اش در دنیا داشته است (تیواری، 1381: 143). عقیده یهودیان به شفای بیماران و رفع امراض و نقص‏های جسمانی آنها، پس از رستاخیز، می‏تواند به عنوان نشانه‏ای روشن بر اعتقاد یهودیّت به معاد جسمانی باشد.

به نوشته گرینستون، فیلسوفان یهودی در دوره‏های بعدی تاریخ یهودیت بر امکان رستاخیز مردگان استدلال کردند. از جمله آن‏ها سعدیا گائون (892 – 942م) می‏باشد. او استدلال می‏کند که امکان نوسازی اسرائیل و رستاخیز مردگان، لازمه ایمان به توانایی خدا برای آفرینش جهان است و رخ دادن این امور معجزه آسا، همچون تحقق وعده‏های خدا به بنی‏اسرائیل حتمی است. او می‏کوشد معجزه رستاخیز را نه تنها به دلیل قدرت مطلقه خدا، بلکه حتی از طریق طبیعی، ممکن جلوه دهد. او معتقد است که عناصر بدن ممکن نیست مفقود یا نابود شوند، بلکه پس از مرگ در جایی از جهان باقی می‏مانند و آمادگی دارند تا با اراده خدا دوباره به هم بپیوندند (گرینستون، 1387: 85). همچنین یوسف آلبو (1380-1444م) اعتقاد به رستاخیز را، اعتقاد درستی می‏داند و برای اثبات آن به زنده شدن پسر شونمی به دست الیسع تمسک می‏جوید. وی چنین استدلال می‏کند که درست همان طور که ما نمی‏توانیم علت قوه جاذبه آهنربا را اثبات کنیم، ولی در عین حال به علت تجربه باید آن را بپذیریم، باید به رستاخیز نیز معتقد باشیم؛ زیرا امکان آن با تجربه به اثبات رسیده است. به نظر او، رستاخیز پدیده‏ای بسیار ساده‏تر از خلقت جهان از عدم است. بدن که روزی جان داشته، برای تجدید حیات آماده‏تر است (همان:99).

1.3.                       پاداش و کیفر جسمانی

در مورد اینکه آیا مکافات گناهانی که انسان در دنیا مرتکب می‏شود شامل حال جسم و جان هر دو می‏شود یا نه، دو دیدگاه در یهودیّت وجود دارد. گروهی معتقدند از آن‏جایی که جسم وجان هر دو با هم در ارتکاب گناهان شریک بوده‏اند، از این رو با هم تنبیه خواهند شد. پیروان مکتب هیلل معتقدند که یهودیانی که با بدن خود خطا می‏کنند، و افراد ملل غیر یهودی که با جسم خود مرتکب گناه می‏شوند، به دوزخ می‏روند و در آنجا به مدت دوازده ماه جسم آنها نابود و روحشان سوخته می‏شود و به وسیله باد زیر پاهای نیکوکاران پراکنده می‏گردد. گروهی دیگر معتقدند در آخرت روح و جسم هر دو در محکمه عدل الهی حضور می‏یابند پس خداوند جسم را رها نموده و روح را توبیخ می‏کند و خطاب به روح می‏فرماید:

جسم در دنیا به وجود آمده است و در آنجا موجودات خطا می‏کنند. ولی تو اهل جهان بالا هستی و در آنجا کسی مرتکب خطا نمی‏شود. به همین جهت من جسم را رها کرده و از تو مؤاخذه می‏کنم (کوهن، 1382: 381ـ382).

2)      معاد در عهد جدید

2.1.                       رستاخیز مردگان

«رستگاری»، «فناناپذیری»، «حیات ابدی» و «نجات» واژه‏هایی است که درعهد جدید نویدبخش زندگی پس از مرگ است. با مطالعه عهد جدید به این حقیقت رهنمون می‏شویم که اعتقاد به رستاخیز مردگان و روز داوری به منزله اصل اعتقادی مسیحیت مورد تعلیم قرار گرفته است.

عهد جدید هنگام اشاره به خدا، واژه یونانی هوثیوس را به کار می‏برد که به معنای خدای ازلی، خالق، زنده کننده و مولای تواناست. این کلمه به خدای ابراهیم، اسحاق، یعقوب و دیگر پیامبران اشاره دارد (میشل، 1387: 73). در استدلال حضرت عیسی7 به منظور اثبات معاد نزد فرقه صدوقیان -که منکر قیامت بودند- این واژه به کار رفته است. حضرت عیسی7 خطاب به صدوقیان می‏گوید:

ولی درباره روز قیامت و زنده شدن مرده‏ها، مگر سرگذشت موسی و بوته سوزان را در کتاب تورات نخوانده‏اید؟ در آنجا خدا به موسی فرمود: من خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب هستم (مرقس، 12: 26) و چنین نتیجه می‏گیرد: «در واقع خدا به موسی می‏گفت که این اشخاص با اینکه صد سال است که فوت کرده‏اند ولی هنوز که هنوز است زنده‏اند، وگرنه برای شخصی که دیگر وجود ندارد نمی‏گوید من خدای او هستم. حالا می‏بینید چقدر در اشتباهید (مرقس، 12: 27).

رستاخیز حضرت عیسی7 به عنوان یک حادثه خارق‏العاده، در سراسر عهد جدید ثبت شده است. از دیدگاه مسیحیان، برخاستن حضرت عیسی7 از مردگان و دست یافتن او به زندگی تازه، حکایت‏گر پیروزی او بر گناه و مرگ است و نشان می‏دهد که خدای توانا قادر است زندگی را از بدترین گونه مرگ پدید آورد. توماس میشل می‏گوید:

خدا با برانگیختن عیسی از مردگان، به ما نشان می‏دهد که مرگ گرچه تا آخر در کمین ماست، نمی‏تواند سرانجام بر ما پیروز شود (میشل، 1387: 87).

این سخن پولس در بردارنده چنان مضمونی است:

ای مرگ، پس پیروزی تو کجا رفت؟ نیش تو چه شد؟ (نامه اول پولس به قرنتیان، 15: 55).

در اعتقاد نامه‏های مسیحی، ایمان به رستاخیز مردگان بیان شده است و مسیحیان با خواندن این اعتقاد نامه‏ها در مناسبت‏های خاصی، باور خود به اصول اساسی ایمان مسیحی از جمله اعتقاد به حیات ابدی و رستاخیز مردگان را اعلام می‏دارد. در قسمت‏هایی از اعتقاد نامه نیقیه (325م) آمده است:

من انجام غسل تعمید را برای شستشوی گناهان قبول دارم و در انتظار رستاخیز مردگان و زندگی در حیات اخروی می‏باشم (بوش و دیگران، 1374، 2: 732).

می‏توان گفت قانون ایمان مسیحی با اعلام رستاخیز مردگان در پایان جهان و حیات ابدی به اوج خود می‏رسد. اعتقاد به رستاخیز مردگان از ابتدا از عناصر ایمان مسیحی بوده است. ترتولیان می‏گوید:

اعتماد ما به رستاخیز مردگان است و ما با این اعتقاد زنده‏ایم (ccc, 1994: 237).

به اعتقاد یاسپرس، رستگاری ابدی در حیات آن سوی مرگ است. این جهان و این حیات کوتاه، فانی و هیچ است. همه توجه و مراقبت عمیق انسان باید به ابدیت باشد که بوسیله رحمت خداوند نصیب انسان می‏شود و یا به انتخاب خشم‏آلودش او را از آن محروم می‏سازد (آشتیانی، 1368: 359). مایکل پترسون معتقد است در مسیحیت اعتقاد به حیات پس از مرگ به اندازه‏ای مهم تلقی می‏شود که نویسنده‏ای آن را اساسی‏تر از اعتقاد به خدا می‏داند و می‏گوید حتی اگر خدا وجود نمی‏داشت، انسان‏ها او را به عنوان موجودی خیرخواه که جاودانگی انسان را تأمین می‏کند، می‏آفریدند (پترسون و دیگران، 1379: 319-320).

2.2.                       کیفیت رستاخیز

چنانکه گذشت اعتقاد به رستاخیز از اصول اعتقادات مسیحیّت است و پیروان آن معتقدند روزی همه انسان‏ها برای داوری برانگیخته می‏شوند؛ امّا در مورد کیفیت رستاخیز، آنچه از ظاهر عبارات عهد جدید بر می‏آید این است که معاد، جسمانی-روحانی است. برخی از فقرات کتاب مقدس که از آنها معاد جسمانی برداشت می‏شود از این قرارند:

از این حرف من تعجب نکنید، چون وقت آن رسیده است که تمام مرده‏ها در قبر صدای مرا بشنوند و از قبر بیرون بیایند، تا کسانی که خوبی کرده‏اند به زندگی جاوید برسند و کسانی که بدی کرده‏اند، محکوم بشوند (یوحنا، 5: 28ـ29).

چون اگر مرده‏ها دوباره زنده نمی‏شوند، پس مسیح هم باید هنوز مرده باشد (نامه اول پولس به قرنتیان، 15: 13؛و نیز نامه اول پولس به تسالونیکیان، 4: 16ـ17؛ مکاشفه یوحنا، 20: 11ـ13).

البته باید دانست که دلالت هیچ یک از موارد فوق آشکار نیست و آنچه به صورت قطعی از آنها بر می‏آید، اصل قیام مردگان است. با این حال اندیشمندان مسیحی معاد را جسمانی می‏دانند؛ چنانکه یوحنای دمشقی می‏گوید:

ما به قیامت مردگان ایمان داریم. پس حقیقتاً بزودی برخواهند خاست. آری بزودی بخواهند خاست! و مقصود ما از قیامت، قیامت اجساد است؛ چون قیامت برخاستن دوباره همان چیزی است که ساقط شده است (دمشقی، 1991: 275).

در قسمت‏هایی از اعتقادنامه رسولان(150-175م) نیز آمده است:

من ایمان دارم به روح‏القدس و کلیسای مقدس و به غفران ذنوب و رستاخیز جسد مادی بعد از موت (مک گراث، 1384: 56).

در تعالیم عهد جدید، حضرت عیسی7 پس از سه روز از قبر برخاسته و زنده می‏شود. در الهیات مسیحی، ایمان به عیسی7 به عنوان پسر خدا تماماً به مسأله رستاخیز جسمانی او بستگی دارد؛ همان‏گونه که پولس می‏گوید:

لیکن اگر به مسیح وعظ می‏شود که از مردگان برخاست، چرا بعضی از شما می‏گویند که قیامت مردگان نیست؟ اما اگر مردگان را قیامت نیست، مسیح نیز برنخاسته است، و اگر مسیح برنخاست، باطل شد وعظ ما و باطل شد نیز ایمان شما (نامه اول پولس به قرنتیان، 15: 12-14).

مسیحیان در زنده شدن عیسی7، رستاخیز جسمانی خود در جهان آینده را مشاهده می‏کنند. جرج برنتل می‏گوید:

این حادثه خارق‏العاده (رستاخیز عیسی) نماد رستاخیز آینده انسان و نماد جاودانگی اوست. این امر بهترین دلیل الوهیّت مسیح و اساس هر تفکر کاتولیکی است (برنتل، 1381: 113).

عبارات عهد جدید به وضوح بیان‏گر جسمانی بودن رستاخیز حضرت عیسی7 هستند، برای نمونه در اناجیل آمده است که حضرت عیسی7 مصلوب گردید و جسد او را در قبری که از سنگ تراشیده شده بود، گذاشتند، ولی پس از گذشت سه روز، او از قبر برخاسته، دوباره زنده می‏شود و به شاگردانش می‏گوید:

به من دست بزنید تا خاطرجمع بشوید که من روح نیستم! چون روح بدن ندارد، ولی همین طور که می‏بینید، من دارم (لوقا، 24: 39؛ و نیز متی، 28: 9 ؛ مرقس، 16: 6؛ یوحنا، 20: 3-7).

حضرت عیسی7 با زنده کردن مردگان نیز، امکان معاد جسمانی و عود روح به بدن را به امت خود نشان داده است. برای نمونه در انجیل یوحنا بیان شده است که حضرت عیسی7، ایلعازر را پس از سپری شدن چهار روز از زمان فوت و مدفون شدنش زنده ساخت و ایلعازر از قبر بیرون آمد (یوحنا، 11: 41ـ44).

آنچه از عبارات عهد جدید در مورد چگونگی بدن اخروی برداشت می‏شود این است که بدن زنده شده، همان بدن دنیوی است. بدن اخروی هر چند همه اجزای بدن دنیوی را ندارد، اما خلقت کاملاً جدیدی نخواهد بود. هنری تیسن در این‏باره می‏گوید:

آنچه طبق کتاب مقدس قطعی به نظر می‏رسد این است که بدن زنده شده با فعلی رابطه‏ای خواهد داشت؛ همان‏طوری که گندمی که بر ساقه قرار گرفته با گندمی که از آن به وجود آمده است شباهت دارد. یک شخص بالغ همان بدنی را دارد که در موقع تولد داشت. به همین طریق بدن قیام کرده همان بدن اولیه خواهد بود که به شکل دیگری درآمده است (تیسن، 1380: 365ـ366).

2.3.                       جسم آدمی در عالم برزخ

آیاتی از عهد جدید بیان‏گر این است که انسان بین مرگ و رستاخیز به حیات خود ادامه می‏دهد و نیکوکاران درلذت و نعمت، و بدکاران در عذابند. برای نمونه:

بعد، صدایی از آسمان شنیدم که به من می‏گفت این را بنویس: خوشا به حال کسانی که در راه مسیح شهید شده‏اند. چون روح خدا می‏گوید: حالا دیگر از تمام دردها راحت می‏شوند و به خاطر کارهای خوبی که کرده‏اند پاداش می‏گیرند (مکاشفه یوحنا، 14: 13؛ و نیز لوقا، 16: 19-31؛ همان، 23: 43؛ نامه دوم پولس به قرنتیان، 5: 8).

براین اساس در مسیحیّت دو نوع داوری مطرح است: داوری عام و داوری خاص. داوری عام در پایان جهان و درباره همه صورت می‏گیرد، امّا قبل از این داوری عام، داوری خاص وجود دارد که بلافاصله پس از مرگ جسمانی فرد صورت می‏گیرد. کاتولیک‏ها معتقدند پس از داوری خاص، روح پاکان که در راه عشق به خدا و هم‏نوعانش می‏میرند، بی‏درنگ به بهشت می‏روند و کسانی که از شریعت سرپیچی کرده و گناهکار و غیرمؤمن بوده‏اند، سریعاً به دوزخ فرستاده می‏شوند. امّا ارواحی که اگرچه گناه‏کارند، لکن قبل از مرگ خود توبه کرده‏اند، در ابتدا به منظور تطهیر به برزخ و سپس به بهشت رهسپار می‏شوند. تیواری می‏گوید:

 برزخ در مسیحیت، زیست‏گاه ارواح کسانی است که به گناه آلوده بوده‏اند، اما با توبه مرده‏اند، و برای تطهیر یا پاک شدن در آنجا نگاه داشته می‏شوند تا بتوانند شایستگی قرب به خداوند را بیابند، و پس از این عمل تطهیر به بهشت فرستاده می‏شوند (تیواری، 1381: 167).

کاتولیک‏ها برای اثبات نظر خود به مواردی از عهد جدید استناد می‏کنند:

و هر که بر خلاف پسر انسان سخن گوید، آمرزیده شود. امّا کسی که بر خلاف روح‏القدس سخن گوید، در این عالم و در عالم آینده هرگز آمرزیده نشود (متی، 12: 32).

کار هر کس آشکار خواهد شد؛ زیرا که آن روز آن را ظاهر خواهد نمود؛ چون که آن به آتش به ظهور خواهد رسید و خود آتش عمل هر کس را خواهد آزمود که چگونه است. اگر کاری که کسی بر آن گذارده باشد بماند اجر خواهد یافت، و اگر عمل کسی سوخته شود، زیان بدو وارد آید، هرچند خود نجات یابد، امّا چنانکه از میان آتش (نامه اول پولس به قرنتیان، 3: 13ـ15).

اما پروتستان‏ها با مردود دانستن دلالت آیات فوق، معتقدند در برزخ، بین انسان‏های مؤمن فرقی نیست، بلکه همه مؤمنان اعمّ از پاکان و آلودگان، در نعمت و نزد مسیح به زندگی ادامه می‏دهند و کافران در عذاب هستند (الامیرکانی،1890،2: 488ـ489؛ تیسن،1380: 324).

در مورد وجود جسم در برزخ بین گروه‏های مسیحی اختلاف نظر وجود دارد. به نوشته برنتل، کاتولیک‏ها معتقدند در برزخ روح همراه جسم است. از نظر آنها مؤمنان گناهکار در برزخ متحمل دو نوع درد و رنج می‏شوند، یکی محرومیّت از خدا برای مدتی و دیگری درد و رنج جسمانی. بر اساس آموزه‏های کلیسای کاتولیک، شخص در حال حیات می‏تواند زمان توقّف خود را در برزخ کوتاه کند، همچنین با استفاده از دعا و کارهای خیر، زمان توقف نفس دیگری را کوتاه کند (برنتل، 1381: 269-270). در مقابل پروتستان‏ها، چنان‏که الامیرکانی می‏نویسد، معتقدند در فاصله بین مرگ تا رستاخیز، انسان در حالتی برهنه، یعنی بدون بدن زندگی می‏کند. وضعیت مؤمنان در برزخ هرچند به خوبی پس از رستاخیز عظیم نیست، امّا بهتر از وضع دنیاست (الامیرکانی، همان: 488؛ تیسن، 1380 همان: 324).

2.4.                       رجعت

در اندیشه مسیحیّت، یکی از حوادث مهم آخرالزّمان، رجعت عیسی مسیح7 است. از اخبار مسیحیان اولیه برمی‏آید که بی‏صبرانه در انتظار بازگشت مسیح بودند و رجعت او را ناظر به این دنیا می‏دانستند. در کتاب تحقیقی در دین مسیح آمده است پولس اصطلاح «پاروزی» را که در یونانی به معنای حضور و ظهور است، برای بازگشت عیسی مطرح کرد و آن را با حکومت خدا توأم ساخت. دعای روزانه‏ای که مسیحیان اولیّه اجرا می‏کردند به این جمله ختم می‏شد که «ماراناتا»، یعنی سرور بیا (آشتیانی، 1368: 305). دیوید چایدستر می‏گوید:

در سده‏های نخست امید آن بود که عیسی نه تنها به عنوان منجی، بلکه به عنوان داور اموات باز گردد. انتظار می‏رود که در پایان تاریخ انسان، عیسی مردگان را به حیات باز گرداند و نقش داور الهی را در جدا ساختن نجات یافتگان از نفرین شدگان ایفا نماید (چایدستر، 1380: 318).

عبارات عهد جدید بیان‏گر این است که بازگشت حضرت عیسی7 در این دنیا و طی دو مرحله صورت می‏گیرد. مرحله اول رجعت مسیح، که با دمیده شدن در صور همراه است، مردگان مسیحی زنده می‏شوند و همراه نیکوکارانی که هنگام بازگشت مسیح زنده‏اند به آسمان می‏روند؛ چنان‏که در انجیل متی آمده است:

و من فرشتگان خود را با صدای بلند شیپور می‏فرستم تا برگزیدگان مرا از گوشه و کنار زمین و آسمان جمع کند (متی، 24: 31).

در این مرحله عیسی خودش به زمین نزول نمی‏کند، بلکه نیکوکاران و مقدسان او را در هوا ملاقات می‏کنند. پولس در این‏باره می‏گوید:

این را از قول خداوند به شما می‏گویم: ما که هنگام بازگشت مسیح زنده باشیم، زودتر از مرده‏ها به آسمان نمی‏رویم، چون خود خداوند با یک صدای بلند و فریاد تکان دهنده، فرشته بزرگ و نوای شیپور خدا از آسمان می‏آید و مسیحیانی که در آن موقع مرده باشند اول از همه زنده می‏شوند تا خداوند را ملاقات کنند. بعد ما که هنوز زنده‏ایم و روی زمین هستیم همراه ایشان در ابرها بالا می‏رویم تا همگی خداوند را در هوا ملاقات کنیم و تا ابد با او باشیم (نامه اول پولس به تسالونیکیان، 4: 15-17).

هدف ازملاقات مسیح با مؤمنان در آسمان، قضاوت مؤمنان به منظور دادن پاداش به آن‏هاست. در قاموس کتاب مقدس، تجدید حیات در آیه «با اینکه به خاطر گناهانمان، روحاً مرده و محکوم به فنا بودیم، وقتی خداوند ، مسیح را پس از مرگ دوباره زنده کرد به ما هم عمر دوباره داد؛ پس ما صرفاً به لطف خدا نجات پیدا کرده‏ایم» (نامه اول پولس به مسیحیان فسس، 2: 5)، به زنده شدن با مسیح معنی شده است (هاکس، 1377: 242). این عقیده که با رجعت مسیح در این دنیا مردگان مسیحی از زمین برمی‏خیزند و دوباره زنده می‏شوند، بیان‏گر اعتقاد مسیحیّت به معاد جسمانی می‏باشد. مرحله دوم رجعت مسیح، پس از پایان دوران مصیبت عظیم واقع خواهد شد. در این هنگام مسیح با لشکریان خود از آسمان نزول خواهد کرد و به مدت هزار سال بر زمین حکومت خواهد کرد. در ابتدای این حکومت هزار ساله تمام امت‏ها توسط مسیح مورد قضاوت و داوری قرار خواهند گرفت و برای صالحان حیات ابدی و برای طالحان مجازات ابدی در نظر گرفته خواهد شد. پس از اتمام این هزار سال، قیامت واقع خواهد شد، آنگاه بقیه مرده‏ها زنده شده و مطابق اعمال‏شان محاکمه خواهند گردید (زیبایی‏نژاد، 1375: 182-183). همان‏گونه که در مکاشفه یوحنا آمده است:

مرده‏ها را دیدم که از بزرگ و کوچک در برابر خدا ایستادند. دفترها یکی‏یکی باز شد تا به دفتر زنده‏ها رسید. بر طبق نوشته‏های این دفترها مرده‏ها مطابق اعمالشان محاکمه شدند. دریا و زمین و قبرها، مرده‏هایی را که در خود داشتند تحویل دادند و آنها مطابق اعمال‏شان محاکمه شدند (مکاشفه یوحنا، 20: 12ـ13).

2.5.                       پاداش و کیفر جسمانی

بر اساس عهد جدید پس از داوری نهایی، نیکوکاران از بدکاران جدا می‏شوند و نیکوکاران به بهشت رفته و سعادت جاودانی نصیب آن‏ها خواهد شد و بدکاران روانه دوزخ می‏شوند و برای همیشه در آن معذّب خواهند بود. آیاتی از عهد جدید بر این امر دلالت دارند، از جمله:

پس اصحاب طرف چپ را گوید ای ملعونان، از من دور شوید در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است... و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت، اما عادلان در حیات جاودانی (متی، 25: 41-46؛ و نیز نامه دوم پولس به قرنتیان، 4: 17-18، نامه دوم پولس به تسالونیکیان، 1: 8ـ9).

عذاب‏ها و پاداش‏های اخروی در مسیحیّت علاوه بر روح، جسم را نیز در بر می‏گیرد. در انجیل متی آمده است:

نترسید از کسانی که می‏توانند بدن شما را بکشند، ولی نمی‏توانند به روحتان دست بزنند. از خدا بترسید که قادر است هم بدن و هم روح شما را در جهنم هلاک کند (متی، 10: 28).

در انجیل مرقس نیز عباراتی وجود دارد که از عذاب اعضای بدن انسان مانند دست، پا و چشم در دوزخ سخن می‏گوید، برای نمونه:

اگر از دستت خطایی سر می‏زند، بِبُرّش، چون بهتر است یک دست داشته باشی و تا ابد زنده بمانی تا اینکه دو دست داشته باشی و در آتش بی‏امان جهنم بیفتی. اگر پایت تو را به طرف بدی می‏کشاند، بِبُرّش، چون بهتر است یک پا داشته باشی و تا ابد زنده بمانی تا اینکه دو پا داشته باشی که تو را به جهنم ببرد (مرقس، 9: 43ـ46).

 کاردینال رابرت بلارمین عذاب دوزخیان را غیرقابل تصور دانسته و می‏گوید:

مجازات گناهکاران در جهنم بسیار شدید، زیاد و خالص است و با هیچ راحتی و یا چیزی که عذاب ابدی آنها را متوقف کند آمیخته نیستند. این مجازات‏ها چنان زیادند که موجب عذاب همه قوای نفس و همه اعضا و جوارح می شوند (برنتل، 1381: 279ـ280).

 کلمنت رومی نیز به وجود جسم و پاداش‏ها و عذاب‏های جسمانی در آخرت معتقد است و در این‏باره می‏گوید:

کسی از شما نگوید که بر این جسم حکم نمی‏شود و دوباره برنمی‏خیزد. آگاه باشید که در چه وضعی نجات یافتید و در چه وضعی بصیرت خود را باز یافتید، جز در این جسم بود؟... ما نیز در این جسم به پاداش خود می‏رسیم (همان:278).

نتیجه‏گیری

اعتقاد به حیات پس از مرگ در عهد قدیم و عهد جدید، اعتقادی اساسی است؛ با این تفاوت که در عهد قدیم، به‏ویژه بخش تورات، تصویر روشن و واضحی از معاد و موضوعات آخرت‏شناسی ارائه نشده است، امّا در عهد جدید ایمان به معاد و مؤلفه‏های آن مانند رستاخیز مردگان، روز داوری، سنجش اعمال انسان‏ها و بهشت و جهنم از وضوح بیشتری نسبت به عهد قدیم برخوردار است و با تفصیل بیشتری به این مباحث پرداخته شده است.

در عهد قدیم و عهد جدید، مطالبی وجود دارد که از آنها بازگشت روح به بدن و معاد روحانی- جسمانی برداشت می‏شود. عقیده به شفای بیماران و رفع نقص‏های جسمانی آنها پس از رستاخیز، که در عهد قدیم مطرح شده، می‏تواند نشانه‏ای بر اعتقاد یهودیّت به معاد جسمانی باشد. در عهد جدید نیز عقیده به زنده شدن گروهی از انسان‏ها در این دنیا هنگام رجعت مسیح شاهدی روشن بر اعتقاد به رستاخیز جسمانی در مسیحیت است.

دیدگاه عهد قدیم و عهد جدید در مورد چگونگی بدن اخروی، این است که بدن اخروی همان بدن دنیوی است، هر چند همه اجزا و خصوصیات بدن دنیوی را ندارد و تغییراتی در آن به وجود آمده است.

پاداش‏ها و کیفرهای اخروی در عهد عتیق و عهد جدید علاوه بر روح، شامل حال جسم نیز می‏شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع:

ابن‏میمون‏ القرطبی الاندلسی، موسی (بی‏تا)؛ دلالة الحائرین، ترجمه حسین آتای، بی‏جا، مکتبة الثقافةالدینیة.

الامیرکانی، القس جیمس انس (1890)؛ نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، بیروت، مطبعةالامیرکان.

آشتیانی، جلال الدین (1368)؛ تحقیقی در دین مسیح، تهران، نشر نگارش.

بایر ناس، جان (1380)؛ تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

برنتل، جرج (1381)؛ آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.

بوش، ریچارد و دیگران (1374)؛ جهان مذهبی ادیان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ.

پترسون، مایکل و دیگران (1389)؛ عقل و اعتقادات دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو.

پیترز، اف‏ئی (1384)؛ یهودیت، مسیحیت و اسلام (اعمال روح)، ترجمه حسین توفیقی، قم،مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.

تیسن، هنری (1380)؛ الاهیات مسیحی، ترجمه میکائیلیان، تهران، انتشارات حیات ابدی.

تیواری، کدارنات (1381)؛ دین‏شناسی تطبیقی، ترجمه مرضیه شنکائی، تهران، انتشارات سمت.

چایدستر، دیوید (1380)؛ شور جاودانگی، ترجمه غلامحسین توکلی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.

دمشقی، یوحنا (1991)؛ المئه مقالة فی الایمان الارتوذکسی، ترجمه عربی الارشمندریت أدریانوسشکور، لبنان، منشورات المکتبة ابوالسیهل.

عهد جدید (1357)؛ تهران، سازمان ترجمه تفسیری کتاب مقدس.

عهد قدیم (1368)؛ تهران، انجمن کتاب مقدس.

کوهن، ابرهام (1382)؛ گنجینه‏ای ازتلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانی، تهران، اساطیر.

گرینستون، جولیوس (1387)؛ انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.

مک گراث، آلیستر (1384)؛ درسنامه الاهیات مسیحی، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.

میشل، توماس (1387)؛ کلام مسیحی، ترجمه:حسین توفیقی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.

هاکس، جیمز (1377)؛ قاموس کتاب مقدس، تهران، انتشارات اساطیر.

 Catechism of the Catholic Church (ccc),Ireland,Veritas,1994.