تاریخنگارى، اگر فارغ از گرایشهاى شخصى باشد، نتیجهبخش خواهد بود. مورخان ملل و نحل در انعکاس عقاید دیگران عموماً تساهل به خرج دادهاند. به طور نمونه گزارشهای ملل و نحل شهرستانى، التنبیه و الرد على أهل الأهواء و البدع، عبدالرحمن ملطى و الفرق بین الفرق بغدادى در مورد مکتب کلامى شیعه حاکى از تبیین مکتب به صورت مغرضانه است. بر پایه این تبیینهای مغرضانه و وارد ساختن اتهامات گوناگون، برخى مستشرقین همچون آدام متز و دکتر سامى و به پیروى از مثل احمد ابن تیمیه، شیعه را وامدار معتزله معرفى کردهاند. این در حالی است که با بررسى منابع هر دو مکتب، ریشههاى فکرى و عقیدتى هر دو حکایت از سرچشمه واحدى دارد و مىتوان آنها را در کلام امیر بیان، امیرالمؤمنین7 یافت. همچنین بىاساس بودن نظر افرادى همچون ابنتیمیه، مبنى بر ورود برخى آراء مانند «تنزیه خدا و عدل» از زمان شیخ مفید، در کلام شیعه، مواردى از تألیفات متکلمان قرن دوم و سوم خلاف آن را به اثبات مىرساند. علاوه بر نقاط مشترک بین معتزله و شیعه در مسائلى همچون پیراستگى از جسمانیت خدا، نفى جبرىگرى، نقاط اختلاف زیادى بین این دو گروه وجود دارد، همانند حکم مرتکب کبیره، شفاعت و... نتیجه اینکه با وجود اشتراکات دو گروه، هر دو منشأ مشترکى داشته و آن را در کلام امیرمؤمنان7 مىتوان جستجو کرد.